چکیده:
برتری کشف عرفانی بر عقل فلسفی ازجهت حضوریبودن علوم مکاشفات و لزوم سنجش و مستدلکردن کشف عرفانی با عقل، مسئلهای دوری در معرفتشناسی است که باید راهحلی برای آن یافت. عقل امری مشکک است، کشف نیز در مراتب مختلف سلوک دارای رتبههای معرفتی یکسانی نیست؛ لذا باید نسبت مراتب مختلف عقل با مراتب متفاوت کشف در داوری میان عقل و کشف در نظر گرفته شود. این مقاله ابتدا به بررسی نظر اهل منطق و فلاسفه و اهل عرفان دربارهی معانی عقل و مراتب کشف میپردازد، سپس با بررسی وجوه قوت و ضعف عقل، در برابر کشف، مشخص مینماید که چرا برخی مکاشفات عقلگریزند؟ و چه عقلی، میتواند داور دربارهی چه کشفی باشد؟ در انتها مواردی مشخص از جایگاه عقل در داوری درمورد کشف بیان میشود.
خلاصه ماشینی:
طبعا این تفسیر و تحلیلها از مقولهی علم حصولی است و باید با منطق و قواعد عقلی تطابق داشته باشد؛ یعنی هرچند برهان و فلسفه برای درک سالک از کشف خود، در حال کشف و شهود خصوصا در مواردی که موضوع و مرتبهی کشف ورای طور عقل1 باشد، کارایی ندارند، اما در مرحلهی تفسیر و توجیه میتواند مطرح شود.
پس باید دید چگونه میتوان از این دور نجات یافت؟ مطمئنا کسی که در عرفان قدم راسختری دارد میتواند دربارهی کشف کسی که در مرتبهی پایینتری است، قضاوت کند و اینکه نظر معصومین و شریعت در این باب فصلالخطاب است، از همین باب است، اما ارجاع کشف به وحی معصوم و متون دینی نیز مشکل را کاملا حل نمیکند، چون درک و تفسیر متون، باز به عقل یا کشف برمیگردد که بهاینترتیب، این راهحل مستلزم دور خواهد بود.
سخن دیگری که در اثبات محقبودن عقل در قضاوت دربارهی کشف صوری میتوان گفت، این است که سمبلهایی که ذهن بشری از آنها برای تفکر استفاده میکند، نمادهای مشترکی هستند که حتی در خواب و مکاشفهی صوری نیز ذهن از آنها برای ترجمهی حقایق ماورایی به فهم طبیعی ذهنی، استفاده میکند؛ لذا عقل و ذهن بشری اگر سالم و در حد فطرت باقی مانده باشد، میتواند دربارهی مکاشفات صوری اظهارنظر کند و از آن جهت که عوالم متطابق هستند، احکامی را که در عقل بشری با سیر در دنیا شکل میگیرد، میتوان نازلهی احکام عوالم برتر دانست و تضادی با قوانین و احکام و سنتهای عوالم برتر ندارد، بلکه آنها کلی همین احکاماند و احکام جاری در دنیا، جزئیات و تکثریافتهی همان احکام است(13، صص: 197-214).