چکیده:
ریچارد سوئینبرن (1939) فیلسوف دین بریتانیایی، از معرفتشناسان معاصر است که دغدغه او تحلیل کاربرد واژگان توجیه و معرفت در فلسفه معاصر است. توجیه و احتمال از مفاهیم اصلی معرفتشناسی سوئین برن است. او معرفت را به توجیه و احتمالپذیری گره میزند و معتقد است هر یک از این دو به نحوهای متفاوت، اما با روشهای مرتبط با هم توسعه یافتهاند. سوئینبرن معتقد است باور صادق با معرفت تفاوت دارد و بین آنها تمایز قایل شده است. کاربرد شناخت صرفا برای نشاندادن یک باور صادق نیست و شناخت تنها باور صادق را تضمین میکند. یکی از عمدهترین تقسیمها در باب توجیه، نظریات توجیه درونگرایی و برونگرایی است که هر یک مولفههای خاصی را برای توجیه یک باور در نظر میگیرند. سوئینبرن معتقد است نباید گمان کنیم که برداشتهای درونگرایانه و برونگرایانه رقیب هماند؛ به نحوی که از مفهوم مشترک میان آن دو، تنها یک برداشت، برداشت صحیح تلقی شود. مفهوم باور موجّه بسیار مبهم است و شهودهای فیلسوفان و کاربران عمومیتر زبان معمولی درباره اینکه چه موقع یک باور موجّه است، بسیار متنوعاند. همینطور این فیلسوفان برداشتهایی از انواع مختلف توجیه را ارائه میدهند. هدف او این است که بین این انواع تمایز قایل شود، برای اینکه نشان دهد آنها چگونه به هم مرتبط هستند، سپس برای اینکه به نحو عمیقتری مسئله را در یابیم، به این نکته میپردازد که کدام یک از این انواع توجیه ارزشمندتر است.
Richard Swinburne (1939)، a British philosopher of philosophy، is a contemporary scholar of contemporary interest، whose concern is to analyze the use of the terminology of justification and knowledge in contemporary philosophy. Justification and probability are the main concepts of the Swin Berns epistemology. Richard Swinburn(1939)، British philosopher of religion is a contemporary epistemologists that his concern was the use of justification and cognition in contemporary philosophy. Justification and probability are the main concepts of his epistemology. He connects justify to probability and cognition. He believes that true belief and cognition are two different concepts and distinguishes between them. The use of cognition is not just to show a true belief but ensure just the true belief. One of the main divisions of justification is the justification theories of internalism and externalism that each considers special components to justify a belief . Swinburn believes we should not think that internalist and externalist accounts are competitors so that from common sense between them، at least just one of them is true. The concept of justified belief is a very vague concept، and intuitions of philosophers and ordinary language users about the quistion that when a belief is justified are very various . Similarly، these philosophers provide accounts abut different types of justification. His goal is to distinguish between these types، to show how they are related to، and then to be understood the issue well، he considers which of these types of justification is more valuable.
خلاصه ماشینی:
"برای یک برونگرا احتمال یک باور معین احتمالی آماری است؛ درحالیکه آن قرینه مسلما در وهله نخست میتواند هدفی برای باوری باشد که دارای احتمال است و در وهله دوم داشتن احتمالی متفاوت است؛ ولی تنها در صورتی به این چیزها معطوف میشود که ملاکهای استقرایی درستی برای آنچه قرینه نشان میدهد، وجود داشته باشد؛ یعنی برای اینکه فلان قرینه منطقا چقدر محتمل میسازد که برخی مدعیات اعتمادگرایانه درست باشند؛ ولی برای اینکه قرینه چیزی را نشان دهد- مثلا درباره تناسب چنین باورهایی در کل جمعیت و بنابراین درباره حقیقت محتمل باور بعدی که چنین پدید آمده- ما نیازمند ملاکهایی استقرایی برای ارزیابی آنچه قرینه نشان میدهد، هستیم و در نتیجه بدون استفاده از ملاکهای استقرایی نمیتوانیم تعیین کنیم که کدام فرایند بررسی در نتیجه قرینه ما درباره احتمال درستی یک باور، تغییر ایجاد خواهد کرد؛ بنابراین اعتمادگرایی برای اینکه به نوعی قابل استفاده باشد، باید متکی بر ملاکهای استقرایی باشد.
سوئینبرن بهخوبی از ضعفهای عقلگرایی حداکثری و تأثیر آن بر نظام اعتقادت دینی آگاه است؛ اما ازآنجاییکه یکی از دغدغههای مهم او عقلانیساختن باور دینی مسیحی است، نمیتواند از این نوع عقلانیت دست بر دارد و همچنان بر عقل و دلیل عقلانی به عنوان یک منبع برای توجیهسازی تکیه میکند؛ ولی او بیان میکند که برای پرهیز از افراط کسانی چون کلیفورد چارهای جز پذیرش دلایل غیرعقلانی باور همچون استقرا ندارد؛ بنابراین دیدگاه او همانند توماس آکویناس یک دیدگاه نزدیک به عقلگرایی حداکثری است که در عین اینکه الهیات وحیانی را بهگونهای مستقل و فارغ از ادله عقلی، دارای حجیت میداند؛ اما وجود خداوند و گزارههای الهیاتی را درخور اثبات عقلانی میداند."