چکیده:
در مقالۀ پیشروی تلاش شد تا اثبات شود که تولید، تکثیر، انباشت و بهکارگیری سلاحهای کشتارجمعی به دلیل آنچه از احکام ناشی از همجواری «فطرت» و «فقه» در تأمین کرامت انسان به دست میدهد، حاوی حرمت است. گو اینکه «حق حیات» یعنی مهمترین «حق انسان» منبعث از «حق الهی» است؛ حقی که به موجب احکام شرع، عقل و نقل نمیتوان آن را نابود کرد. جنگ و دفاع در برخی مواقع و مقاطع گریزناپذیر است، اما با تعمق در ادلۀ تفصیلی ابتنایافته بر شرع، عقل و نقل، روح کلی و مشترک انسانها صرفنظر از نژاد و مذهب و ... که جملگی بر یک فطرت، مفطور یافتهاند، تولید سلاح کشتارجمعی و حملات اتمی و شیمیایی روزگار ما بهخصوص رخداد اتمی هیروشیما و ناکازاکی را جزوی از جنایات نابخشودنی در «حق انسان» و «محیطزیست» ارزیابی میکند؛ اقدامی که اساساً در اندیشۀ سیاسی، حقوقی و اخلاقی اسلام ممنوع و حرمتش تا زمرۀ مستقلات عقلیه و حکم اولیه تداوم یافته است و به نظر میرسد تغییر و تبدیلی در آن راه نیابد.
خلاصه ماشینی:
"در برابـر ممکن است برخی در برابر قاعدة ملازمۀ عقل و شرع حول حرام شرعیبودن بمب اتم بـه دلیـل وجود آن نزد دشمن و برتری او در تجاوز، آن را مخل شوکت اسلامی در کوتاهی یا در توسل به دفاع مشروع تلقی کنند که باید گفت ؛ تلاش در تولید و انباشت این سلاح ها برای حفظ شوکت مسلمانان از آن رو که میتواند جزوی از مصداق قاعدة سعی بر فساد وفق آیۀ «و اذا تولی سـعی فی الارض لیفسد فیها و تهلک الحرث و النسل » (بقره /٢٠٥) باشد و نـاقض قـراردادن انسـان از مرتبۀ «نوع دوستی» به «وضعیت طبیعی هابز» و درنهایت سبب هـراس آلـودگی انسـان شـده و مغایر فلسفۀ ارسال رسل ، انزال کتب و «پیمان فطری» است ، زیرا چنانکه پـیش تـر اشـاره شـد انسان دورمانده از پیمان های فطری چون امنیت خود را مولود واهمه و ترس میشناسـد بـر آن است تا به هر شکل ممکن به دفاع از خود مبادرت کند، لذا به یک مسـابقه و رقـابتی مخـرب و هراسناک روی میآورد غافل از اینکه رسیدن به مرحلۀ بازدارندگی اتمی، حتما و الزاما نخواهـد توانست ره آموز «سامان »، «نظام » و بهزیستی شود (ممتاز، ١٣٧٥: ٨٩)."