چکیده:
روشنفکران دینی و معنوی در دهه های اخیر به این ذهنیت دامن زدهاند که دین با عقلانیت و خردورزی و تفکر میانه ای ندارد و در کشاکش میان آن دو باید یکی از آن دو را برگزید. آنها اساس و محور دین را تعبد دانسته اند و تعبد را هم در نقطه مقابل عقلانیت قرار دادهاند. به گمانِ آنان، دنیای جدید و مدرن، دنیای عقلمداری و اندیشهورزی عقلانی است و این عقلانیت، تدین را با محوریت تعبد برنتابیده و هضم نمیکند. با این توصیف چالشهای عقلانی متعددی فراروی تعبد نهاده میشود. در این مقاله به شش چالش اساسی از منظر عقلانیت در برابر تعبد و تدین پرداخته شده است. چالش از خودبیگانگی، چالش عدم رشد عقلانی، چالش آزمونناپذیری، چالش انتقادناپذیری، چالش عدم داورِ مورد توافق و نهایتاً چالش چرایی تعبد، مهمترین موانع عقلی در برابر تعبد دینی است. نگارنده با بررسی و تبیین ماهیت تعبد و تقسیم آن به تعبد مُعلَّل و تعبد مُدلَّل، ضمن پاسخ به این چالشها تلاش میکند نشان دهد تعبد دینی که تعبدی مدلل است، در بستری عقلانی شکل گرفته و گرچه عقلانیت مدرن و انتقادی نمیتوانند با آن بر سر یک سفره بنشینند، عقلانیت سلیم، معتدل و واقعگرا، تعبد دینی را مطلوب و معقول میداند.
Religious and spiritual intellectuals of the recent decades have stressed on this point: religion does not have a good relationship with rationality and it is necessary, in this conflict, to prefer one to another. They believe servitude is the center and base of religion and it is the opposite point of rationality. They consider the new and modern world as the world of rationality and rational reflection, and believe this rationality does not come along with being religious based on servitude. Therefore, servitude encounters various rational challenges. This article studies six main challenges of religiousness and servitude from the perspective of rationality. The main rational obstacles of religious servitude are: the challenge of alienation, the challenge of lack of rational development, the challenge of non-verifiability, the challenge of non-criticizability, the challenge of not arriving at an agreement about a judge, and finally the challenge of why servitude. Investigating and explaining the essence of servitude and dividing it into mo’allal (based on cause) servitude and modallal (based on reason) servitude, I have answered these challenges and have tried to show that religious servitude, which is a modallal servitude, has been formed in a rational background; and although the modern and critical rationality is not in accordance with it, but a sound, moderate and realistic rationality considers religious servitude rational and ideal.
خلاصه ماشینی:
بديهي اسـت وقتي او پا به عرصــه ديانت ميگذارد، در برابر بســياري از آموزههاي ديني، با اين پرســش مواجه ميشــود که اين حکم براي چيست و چه دردي از من دوا ميکند؟ طبعا انتظار او اين است که با دلايل منطقي و عقلاني توجيه گردد؛ اما در بسـياري موارد، توسـط اولياي دين به تعبد و پذيرش آن تعاليم و احکام دعوت ميشود بدون آنکه توضـيح روشـني در مورد آنها به او داده شود.
توضيح آنکه وقتي عقل بر پايه برهان، وجود خدا و ربوبيت ، حکمت ، علم ، مصــلحت جويي و خيرخواهي او را براي انسان به اثبات رساند و از سوي ديگر حجيت و حقانيت سخن رسول او را براي ما موجه نمود، در محـدوده رفتـارهـاي فردي و جزئي ، عقل ما را به پذيرش ســخن دين فرا مي خواند؛ يعني همان عقلانيت دليل گرا ربوبيت خدا و عصمت نبي و لزوم اطاعت از او را مقرر نموده است ؛ چراکه خود از درک رابطـه عل ي بين اعمـال بـا نتيجه آنها و تأثيرگذاري آنها در ســعادت و بهروزي يا انحطاط و شقاوت انسان بي خبر و بي اطلاع است ؛ يعني ظرفيت هاي وجودي عقل تا اين حد کشش و انعطاف ندارد و اين واقعيتي اسـت که عقل خود بدان اذعان و اعتراف داشته ، ادعاهاي مبالغه آميز را در مورد توانايي و چالاکي عقل بالبداهه نفي و رد مي کند.