چکیده:
این گفتوگو درباره عقب ماندگی و ناکامی جهان اسلام است. ایشان تنبه به عقب ماندگی را پس از مواجهه ایرانیان با غرب میداند و معتقد است؛ مواجهه میبایست با اندیشههای فلسفی و علم تجربی صورت میگرفت تا ما را از عقب ماندگی نجات دهد. غربستیزی نوعی واکنش هویتی به وجه استعماری غرب بود که رنگ و بوی اسلامی و جهادی به خود گرفت و نوعی بازگشت به گذشته بود. درحالیکه ما باید به شناخت غرب و مفاهیم جدید میپرداختیم. ما در دنیای مدرن زندگی میکنیم و چارهای جز تمسک به دستاوردهای مدرنیته برای حل معضلات و اداره زندگی نداریم، هر چه مدرنتر شویم نسبت به گذشته کامیابتر میشویم. باید با تحمیل آگاهیهای مدرن چهره زندگی را تغییر دهیم و میزان کامیابیها را افزایش دهیم.
خلاصه ماشینی:
"پرسش دیگری که پیش میآید درباره نوعی غربستیزی است که از دل چنین بحثهایی به وجود آمد، یعنی به جای بحث بر سر اینکه چگونه این فاصله کم میشود و ناکامیها پایان میگیرد، یک ستیزی با غرب به وجود آمد، مشخصا کسانی مثل جلال آل احمد.
به این نکته اشاره کردهاید که اگر مواجهه ما با مدرنیته، از طریق مواجهه علمی و فکری بود وضعیت بهتری داشتیم، همچنین درباره ناکامی مشروطه هم به گونهای دیگر به این بحث اشاره کردهاید که مشروطه بدون اینکه علوم تجربی و تکنولوژی وارد شده باشد، طرح شد و به همین دلیل ناکام ماند.
6. ما نیز با ایشان موافقیم که اگر ما دچار ناکامی شدیم، ناکامی سرنوشت اجتنابناپذیر تاریخیمان نیست و برای جبران ناکامیها هم میباید دست به عمل بزنیم و از میان راههای موجود دست به گزینش بزنیم، اما در اینکه این گزینش لزوما باید از میان مفاهیم مدرنیسه غربی مثل مفهوم «حق» در عرصه حقوقی و سیاسی باشد، جای تأمل دارد.
به نظر میرسد تا از حیرانی و شیفتگی نسبت به غرب و مفاهیم و زندگی غربی رهایی پیدا نکنیم، راهی به پیشرفت نخواهیم یافت؛ زیرا تا استقلال فکری و عملی پیدا نکنیم و باور نداشته باشیم که ما نیز میتوانیم تفکر کنیم و زندگی مخصوص به خود را با توجه به دین و سنت و تمدن خویش پایهریزی نمائیم، تولید علم که پایه و اساس زندگی ماست، صورت نخواهد گرفت و بدون علم پیشرفتی حاصل نخواهد شد."