چکیده:
ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﻓﺮدوﺳﯽ ﯾﮑﯽ از ﺣﻤﺎﺳﻪ ﻫﺎی ﻣﺎﻧﺪﮔﺎر ادﺑﯽ اﯾﺮان و ﺟﻬﺎن اﺳﺖ ﮐﻪ در آن ﻣﻈﺎﻫﺮ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻫﻮﯾﺖ و ﺗﻤﺪن و ﻓﺮﻫﻨﮓ اﯾﺮاﻧﯽ ﺑﻪ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﮐﺸﯿﺪه ﺷﺪه اﺳﺖ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﭘﮋوﻫﺎن ﻫﻤﻮاره ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ را ﺑﻪ ﺳﻪ ﻗﺴﻤﺖ اﺳﻄﻮره ای )از روزﮔﺎر ﮐﯿﻮﻣﺮث ﺗﺎ ﭘﺎدﺷﺎﻫﯽ ﻓﺮﯾﺪون(، ﭘﻬﻠﻮاﻧﯽ )از ﺧﯿﺰش ﮐﺎوه آﻫﻨﮕﺮ ﺗﺎ ﻣﺮگ رﺳﺘﻢ( و ﺗﺎرﯾﺨﯽ )از ﭘﺎدﺷﺎﻫﯽ ﺑﻬﻤﻦ و ﭘﯿﺪاﯾﺶ اﺳﮑﻨﺪر ﺗﺎ ﻓﺘﺢ اﯾﺮان ﺑﻪ دﺳﺖ اﻋﺮاب در روزﮔﺎر ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎن( ﺑﺨﺶ ﺑﻨﺪی ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ، در اﯾﻦ ﺑﯿﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺗﺎرﯾﺨﯽ آن ﻫﻤﻮاره ﻣﻮرد ﻧﻈﺮ اﻫﻞ ﭘﮋوﻫﺶ ﺑﻮده اﺳﺖ ﮐ در آن ﺑﻪ ﺗﺎرﯾﺦ ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎن ﻣﯽ ﭘﺮدازد ﻓﺮدوﺳﯽ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﻣﻔﺼﻠﯽ ﺑﻪ زﻧﺪﮔﯽ اردﺷﯿﺮ ﺑﺎﺑﮑﺎن - ﺑﻨﯿﺎﻧﮕﺬار ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ –ﻣﯽ ﭘﺮدازد در اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﺳﻌﯽ ﺷﺪه اﺳﺖ رواﯾﺖ ﻓﺮدوﺳﯽ از اردﺷﯿﺮ ﺑﺎﺑﮑﺎن ﺑﺎ ﯾﮑﯽ از ﻣﻬﻢ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﻨﺎﺑﻌﯽ ﺗﺎرﯾﺨﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﺎرﯾﺦ ﺑﻠﻌﻤﯽ ﺳﻨﺠﯿﺪ ﺷﻮد و ﻫﻤﺴﺎﻧﯽ ﻫﺎ و ﻧﺎﻫﻤﺴﺎﻧﯽ ﻫﺎی آن ﻣﻮرد ﭘﮋوﻫﺶ ﻗﺮار ﮔﯿﺮد، ﺗﺎ ﻣﯿﺰان وﻓﺎداری ﻓﺮدوﺳﯽ ﺑﻪ ﺗﺎرﯾﺦ درﺑﺎره ﯾﮑﯽ از ﻣﻬﻤﺘﺮﯾ ﺗﺄﺛﯿﺮﮔﺬارﺗﺮﯾﻦ ﺷﺎﻫﺎن ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ درﯾﺎﻓﺖ ﺷﻮد.
خلاصه ماشینی:
به واقع شاهنامه را می توان نماد و نمود برجسته ای از تاریخ نویسی دانست که ویژگی هایی ممتاز مثل کیهان شناسی و آفرینش گیتی و ترتیب آن و همراه کردن عبارت ها و گفته ها که با خرد و خرد ورزی و وجود دو عنصر خیر و شر در آن و همچنین مقدس بودن داد و دوری از بیداد برای دولت ها و تصویر محوری و به تصویر کشیدن محض تاریخ و شرم و ادبی که فردوسی در نقل حوادث دارد همه این ویژگی های یک مورخ است و همه این ویژگی ها وقتی به دل می نشیند که به زبان نظم باشند و همراه آهنگ های شعری و وزنی باشد و در این حال این متن دارای یکپارچگی است و نولدکه به همین دلیل آن را «حماسه ملی » ایران می داند (نولدکه ، ۱۳۶۹: ۹۳) جلال خالقی مطلق از شاهنامه پژوهان معاصر معتقد است که سبک تاریخ نگاری فردوسی در شاهنامه بر تاریخ نویسی بعد از خود تأثیر بسزایی داشته است و می گوید شاهنامه از دید حماسی و یا وزن و شیوه و داستان سرایی بر منظومه های تاریخی زیر اثر داشته است .