چکیده:
در عصر مدرن امور سیاسی ـ اجتماعی بر پایه باور به حق رأی همگان سامان میپذیرد. فیلسوفان اسلامی با مواجهۀ با این مسئله، به خِردورزی در آن برمیآیند و به این نتیجه میرسند که در تفکر اسلامی، حق و تکلیف، ملازم و پابهپای هم بوده، با یکدیگر مبنای ساماندهی امورند؛ مرتضی مطهری پایه تحلیلی خود را از مسئله حق، توجه به دو مسئله میداند: یکی آنکه، حقوق طبیعی در طبیعت اشیا به ودیعت گذاشته شده و انسان نیز از جمله آنهاست؛ یعنی حقوق طبیعی در سرشت انسان به ودیعت نهاده شده، مبدأ اختیارات و وظایف افراد در برابر یکدیگر است. دوم آنکه، حقوق بشر، فطریِ آدمی است و هر استعداد طبیعی، استحقاقی را برای انسان بهنحو قوه تولید میکند. بنابراین، هر آنچه از مواهب اولیه طبیعی باشد، صاحب حق است؛ هرچند این حق بالفعل نباشد. وی حق را مبنای درک عقل عملی و مبنای تعاملات افراد جامعه و دولت و مردم میداند و معتقد است احکام شرعی (فردی و سیاسی اجتماعی) به منظور حفظ حقوق فطری بشر است. نزد وی جامعه و نظام سیاسی دارای شخصیت حقیقی بوده و خود لوازم آن مثل امام و امامت جامعه صاحب حق میباشند و در تقدم و تأخر حقوق فرد و جامعه تقدم بر حقوق جامعه است.
خلاصه ماشینی:
او در موضـوع حق ، خود را با پرسش هایی مواجه میبیند و با کمک دستگاه فکری ـ فلسفی خود بدان ها پاسخ میدهد؛ نظیر اینکه : ماهیت حق چیست ؟ آیا انسان صاحب حق است ؟ منشأ حقـوق طبیعی چیست ؟ آیا حقوق بشر از طبیعت بشر برخاسته است ؟ آیا حقـوق طبیعـی بشـر بـه ملاحظه هدف و غایت خلقت بشر است ؟ آیا انسان باید بر اساس تعیین حقـوق اساسـی و بنیادین خود به کمال برسد؟ (یعنی آیا انسان به حکم انسان بـودنش از حقـوق پیشـادینی برخوردار است یا نه ؟) دراین صورت ، آیا باید ابتدا آن حقوق را بشناسد و شخصـیت خـود را براساس آنها بیابد و زندگی را معنا کند و بسازد یا این امور براسـاس تکـالیف اسـت ؟ آیـا احکام و تکالیف دینی برای رعایت موازین حق است یا عکس آن درست است ؟ اعتقاد بـه حقوق طبیعی چه پیامدهای سیاسی ـ اجتماعی را در بر دارد؟ و چه تأثیری در رابطه دولت ـ ملت ایجاد میکند؟ آیا حق بر مناصب حکومتی صدق میکند؟ آیا حق حکومت و امـام ، حق طبیعی است یا جعلی؟ نسبت حقوق طبیعی بـا مصـلحت اجتمـاعی چیسـت ؟ در دوره معاصر ایران ، حق و تکلیف چه جایگاهی در زندگی سیاسی داشته و چه نسبتی میان آنهـا برقرار بوده است ؟ آیا تشکیل حکومت از حقوق مردم به شمار میآید یا از تکالیف آنها؟ رأی دادن حق مردم است یا مکلف به آن هستند؟ آیا انسان مکلف است و حقوق متفرع بر آن است یا برعکس ؟ آیا در متون دینی و سنت فلسفی حق به معنـای حقـوق اراده شـده و بـا تکلیف رابطه طولی و تکمیلی دارد یا مقابل تکلیف است ؟ آیـا او حقـوق بشـر منـدرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر را میپذیرد؟ اگر میپذیرد حق و حقوق به چه معنایی است و از 1 چه مبنا، جایگاه و ارزشی برخوردار است ؟ ادعای مطهری آن است که حقوق بشر، ذاتی و فطری بشـر اسـت و آنچـه اسـلام در زمینه های فردی و سیاسی اجتماعی وضع کرده ، مجموعه قوانین است که موجودیت آنهـا به منظور حفظ چنین حقوقی است ؛ اگرچه در تطبیق با حقوق بشری که در غـرب جدیـد و مدرن مطرح شده است ، تفاوت دارد.