چکیده:
این مقاله با فرض گرفتن جریانی به نام «سیاست نامه نویسی» در تاریخ اندیشه سیاسی سده های میانه ایران، به دنبال آن است تا مبانی فکری این جریان اندیشه را بازخوانی کند. ازاین رو، با برشمردن پنج مولفه بنیادین، بر آن است تا وجوه مفهومی و معنایی آنها را در متون موسوم به خداینامه ها و سیاست نامه ها مشخص نماید. این پنج مولفه عبارت اند از: فر ایزدی، عدالت، توامانی دین و سیاست، اشه، و شاه آرمانی. در این راستا، مقاله کوشیده است تا نهتنها این مفاهیم را برای کشف سازه های استدلالیشان درونکاوی کند، بلکه میخواهد چگونگی وابستگی و پیوستگی این مفاهیم را به یکدیگر نشان دهد. فرضیه این مقاله آن است که مجموعه این مفاهیم مولفه هایی جدا از یکدیگر نیستند، بلکه خوشه ای مفهومی اند که در ارتباطی نظاممند با همدیگر قرار دارند؛ به نحوی که در هر مفهوم هاله ای از معانی دیگر مفهوم ها حضوری نامحسوس، ولی درعین حال قابل شناسایی دارد.
خلاصه ماشینی:
"اما نکته اینجاست که : آیا باید همبستگی دین و دولت را در اندیشۀ ایران شهری به منزلۀ ساختار تئوکراتیک قدرت فهمید یا اینکه معانی دیگری در این خصوص مستتر است ؟ اصل عبارتی که بعدا در تمدن اسلامی به صورت «الدین و الملک توأمان » در آمد، در این قطعه از متون باستانی از قول اردشیر نقل شده است که شالودة معنای اصلی را بازنمایی میکند: دین و پادشاهی (به مثابه ) دو برادرند، یکی را از دیگری بینیازی نباشد؛ دین بنیان شهریاری و شهریاری، نگهبان دین است ؛ زیرا هر آنچه را بنیانی نباشد، محکوم به نابودی است ، و هر آنچه را حامی نباشد، محو و ناپدید میشود (زینر، ١٣٨٩، ص ٤٧٣).
همین معنا در خسرو و شیرین نظامی گنجوی آمده است (و البته که تنها به این موارد ختم نشده و میتوان شواهد بسیاری برای آن برشمرد): نیت چون نیک باشـــد پادشــــا را گهـــر خیزد به جـــای گل گیـا را درخت بدنیت خوشیده شــاخ اســت شه نیکونیت را پی فراخ اســــــت فراخی ها و تنگی هـــــای اطـــراف ز رأی پـــادشاه خود زنـــــد لاف قطب الدین شیرازی نیز در بخش حکمت عملی دانشنامه اش ، در مقدمۀ سیم ، با عنوان «در آنکه پادشاه به نسبت جسد عالم ، چون دل است با جسد انسان » دو داستان ذکر می کند (شیرازی، ١٣٨٦، ص ١٦١-١٦٢) که در یکی با تغییر نیت پادشاه ، شیر گاو خشک میشود و در دیگری با تغییر خاطر انوشیروان و میل او به ظلم ، شیرینی نیشکر میرود (این داستان در نصیحۀ الملوک هم آمده )، تا ارتباط معناداری میان احوال کائنات و احوالات نفسانی پادشاه برقرار کند؛ تطابقی میان نظم زمین و آسمان که تقریبا اکثر ارکان اندیشۀ ایران شهری را در پیکرة دوگانۀ پادشاه فراخوانده است : فر ایزدی، عدالت ، اشه ."