خلاصه ماشینی:
"هدف از برگزاری این پروژه ایجاد فضای عملیاتی برای نمایش اتفاقی بود که در ساختار نظری کنفرانس مرتبط با موضوع نمایشگاه مطرح میشد.
یادم است که گرهارد ریشتر قاطعانه نپذیرفت اما یکی از استادان بنام آکادمی هنر مونیخ6 مارکوس اوهلن7 قبول کرد و اثرش را به هشت نفر از شاگردانش دادیم که جعل کنند و در نمایشگاه به همراه اصل اثر بهنمایش گذاشتیم.
طراحی مدیومی است که اصالتش مانند امضای هنرمند است و حتی با یک متخصص حقوقی مشورت کردیم و گفت که کپی طراحی، طبققانون جعل محسوب نمیشود و هر طراحی، منحصربهفرد بهشمار میآید (البته من امضای بازلیتس را هم جعل کردم!) از طرف دیگر، بازلیتس خودش مقیم مونیخ است و یکی از گرانترین هنرمندان آلمان بهشمار میآید که به تفرعن معروف است.
با تکیه بر آرای والتر بنیامین در همین رسالۀ معروف ـ که بهعنوان مسئلۀ نظری در این نمایشگاه مدنظرتان بوده ـ تاچهاندازه موفق شدید مصداق دقیقی از مفهوم «اعتبار» بهدست دهید؟ اگر در فضای هنری آلمان بودید و در این کنفرانس شرکت کرده بودید، بهنظرم با فضای نمایشگاه بهراحتی ارتباط برقرار میکردید."