چکیده:
خیام شاعر، فیلسوف و ریاضیدان ایرانی، اندیشههای خود را درباره هستی و انسان در رباعیات
اندکی که از وی بر جای مانده بیان کرده است. پارهای از سخنان و اندیشه او در فرهنگ کهن
ایرانی ریشه داشته است؛ مسائلی چون زمان، روزگار یا تاثیر آسمان و ستارگان بر زندگی
انسان که در رباعیات خیام بیان شده است، بازتابی از آن فرهنگ است. زروان یا خدای زمان
آیینی ایرانی است که هستی ، مبنا و منشا آن را زمان میداند. در این آیین فلک و صور فلکی
تاثیری انکارناپذیر بر زندگی انسان دارد و انسان در جبر و سرنوشتی که برای او رقم خورده
است، اختیاری ندارد. آشکار است چنین آموزههایی برای اندیشمندی چون خیام جالب توجه
است. در این مقاله مطالبی چون دهر و روزگار و کارکردهای آن، بازگشت به بیکرانگی، جبر و
...در رباعیات خیام و آثار برجای مانده از آیین زروان مقایسه، و تاثیرپذیری شاعر از آن باورها
نشان داده شده است
خلاصه ماشینی:
"بسیاری از شاهان و حتی مردم عادی برای کارهای مهم از منجمان میخواستند تا با توجه به وضعیت افلاک و ستارگان ، سرانجام کارشان را پیشگویی کنند؛ چون زروان (زمان بیکرانه ) عامل تقدیر جهانی است ، اما سرنوشت تعیین شده برای هر موجود در این گیتی از طریق تجسم آن ، گنبد گردنده آسمان و آنچه در آن است ، انتقال مییابد؛ پس حرکت آسمانها که سرنوشت را تنظیم میکند و سیارات و بروج ابزارهای تحقق تقدیر انسان هستند؛ چنانکه در مینوی خرد آمده است «آفریدگار، اورمزد همه نیکی این آفریدگان را به عهدة مهر و ماه و آن دوازده برج که در دین دوازده سپاهبد نامیده شده اند سپرد...
اجرام که ساکنان این ایوانند اسباب تردد خردمندانند هان تا سر رشته خرد گم نکنی کانان که مدبرند سرگردانند (همان ، ٦٢) * از آنجا که فلک با گردش خود زمان کرانه مند را به وجود میآورد و در قالب آن حوادث جهان رخ می دهد و به سبب تأثیر سپهر و اختران در زندگی آدمی و یکسان نبودن نیکی و بدی برای همه ، مردمان فلک را ناعادل میدانند و این باور در شعر خیام نیز بازتاب دارد.
بازگشت به بیکرانگی در نگاه اول به متون زروانی و نیمه زروانی، به این مسأله برمیخوریم که زمان کرانه مند از زمان بیکرانه به وجود آمده و جهان هستی به نوعی تجلی زروان است ؛ پس در آخرالزمان ، که پایان جهان پیش بینی شده است ، همه چیز باید به بیکرانگی بازگردد؛ اما در منابع زروانی ما سخن از زندگی پس از مرگ و قیامت به میان میآورند."