چکیده:
یکی از مباحث برجستهی الهیاتی پرداختن به صفت ازلیت خداوند است. دربارهی مبحث ازلیت دو دیدگاه وجود دارد: فرازمانی و زمانمندی. غالب فیلسوفان قرون وسطی و نیز فلاسفهی جهان اسلام دربارهی ازلیت خداوند دیدگاه فرازمانی داشتند که براساس آن، خداوند موجودی غیرزمانمند فرض میشود که برای او درنظرگرفتن آغاز و انجام زمانی بیمعناست. در دیدگاه زمانمندی که توسط برخی از فیلسوفان دین معاصر مطرح شده است، ازلیت خداوند رنگوبویی زمانی مییابد و به این معناست که خدا در همهی زمانها بوده، هست و خواهد بود.
این مقاله میکوشد با واکاوی آثار کیث وارد که در زمرهی فیلسوفان متأله معاصر قرار دارد، استدلالهای او را در مقام توجیه زمانمندی خدا تحلیل نماید و بدینوسیله، تقریری روشن از دیدگاه او درخصوص ارتباط خدا با موجودات زمانمند ارائه کند. همچنین میکوشد با عرضهی دیدگاه کیث وارد به نظام فلسفی ملاصدرا، به ارزیابی آرای وی بپردازد و درنهایت نشان دهد که براساس شیوهی خاص حکمت صدرایی، چگونه میتوان ضمن حفظ دیدگاه فرازمانی درباب ازلیت خداوند، تفسیر معقولی از ارتباط خدا با موجودات مادی ارائه داد.
خلاصه ماشینی:
کیث وارد بر این باور است که تنها در صورتی میتوان تبیین مناسبی از نسبت علی خدا با جهان زمانی ارائه داد که خدا را موجودی زمانمند فرض کنیم و برخلاف پندار رایج، این مسأله با خداشناسی سنتی ناسازگار نیست (۲۳، ص: ۲۰۶)؛ توضیح آنکه هرچند یک موجود فرازمان میتواند اشیای بیزمان را بهوجود آورد، اما نمیتواند وضعیت یا حالت زمانمند را در جهان مادی ایجاد کند و بیافریند؛ زیرا چنین عملی، فعل آن فاعل را زمانا معین میکند.
پاسخ این مسأله براساس دیدگاه ملاصدرا آن است که علت هستیبخش باید کمالات وجودی معلول را بهصورت کاملتر و عالیتر دارا باشد نه اینکه واجد نقصها و محدودیتهای معلول باشد؛ بنابراین مفهوم جسمیت و لوازم آن، ازقبیل مکانی و زمانی بودن یا حرکت و تغییرپذیری، بر خداوند صدق نمیکند؛ زیرا این مفاهیم لازمهی نقصها و محدودیتهای موجودات مادی هستند نه لازمهی کمالات آنها (۹، ص: ۱۹۵).
بههمیندلیل است که کیث وارد دیدگاه فرازمانی خدا را نمیپذیرد و بر این باور است که خداوند از ورای زمان نمیتواند با امور زمانمند در ارتباط باشد و دراینصورت، تبیین پاسخ خداوند به نیایش، امکانپذیر نخواهد بود.
اعتراض اول: تلازم تغییرپذیری و نقص با زمانمندی نفی تغییر و دگرگونی از خداوند براساس معنای فرازمانی ازلیت شکل میگیرد و اغلب فیلسوفان و پیروان ادیان الهی بر این باور هستند که خدا موجودی فرازمان است و هیچ تحولی در ذات او روی نمیدهد.
Swinburne, Richard (1994), The Christian God, Oxford:Clarendon Press.