چکیده:
یکی از بحران های کنونی اجتماع بشری، گسترش غیر قابل انکار خشونت علیه زنان است. بدرفتاری با زنان ، در همه کشورهای جهان مسئله ای کاملا عمومی و دارای نتایج وخیمی است. این مسئله در سراسر جهان سلامت روحی و جسمی زنان را به مخاطره انداخته و سبب نقض گسترده حقوق این بخش از جامعه بشری گردیده است. بسیاری از پژوهش ها نشان می دهد که خشونت علیه زنان در خانواده و اجتماع ، سبب تشویش، حس حقارت و در نهایت خودکشی می گردد. بسیاری از روانشناسان در بررسی علل این پدیده، نوع تقسیم و توجه به نقش های جنسیتی و همچنین نوع جامعه پذیری را ذکر کرده اند. این رخداد ناگوار به حدی رشد یافته که این نقض آشکار حقوق انسانی در سراسر جهان و حتی کشورهای غربی نیز مشاهده می شود. مسئله مهم در این میان رشد فزاینده خشونت و جرائم جنسی علیه زنان در کشورهای
پیشرفته غربی است که مدعی اجرای قوانین سودآور برای زنان هستند. به عنوان نمونه در کشورهای پیشرفته انگلیس و فرانسه شاهد رشد فزاینده خشونت و تجاوز علیه زنان هستیم، اما مجامع بین المللی و نهادهای حقوق بشری به دلیل منافع خاص سیاسی و نقش هژمون این دولت ها در ساختار سیاست بین الملل، کوچ کترین اعتراض و تحریمی را ایراد نمی کنند. خشونت خانگی، تجاوز به عنف، خشونت جنسی ، خشونت جسمی، خشونت در محل کار، بردگی جنسی و ارعاب از انواع مصادیق خشونت علیه زنان به شمار می آید. در این مقاله نویسنده با بررسی ابعاد خشونت ، میزان جرائم جنسی و تضییع حقوق زنان را در کشورهای غربی تحلیل کرده است.
خلاصه ماشینی:
"بـر پایه تــعریفی کـه ماده ٣ پروتــکل پیــوست به کنوانسـیون بین المللی پیکار بــا بــزه های سـازمان یافته فراملـی بـا نـام «پیوندنامـه پروتـکل پیشـگیری ، سـرکوب و کیفر سـوداگری اشخاص بــه ویژه زنــان و کودکان «پیشـنهاد داده ، سوداگری یا آمد و شـد کردن اشـخاص عبارت اسـت از: به کارگیری ، ترابری ، انتقال ، تحویل دادن و تــحویل گــرفتن اشــخاص از رهگذر تهدیـد، به کارگیری زور یـا دیگر حالت های اجبـار، ربایـش ، تقلب ، فریب ، بهره گیری نــاروا از اخــتیارات ، حالت آسـیب پذیری بزه دیـده ، پرداخـت یـا دریافـت پـول یـا بهـره تا رضایت شـخص (بـزه دیـده ) برای تحـت کنتـرل قـرار گرفتـن ، از ســوی دیگــری به قصد بهره کشـی از وی به دسـت آیـد.
در ادامـه اعلامیه ، به احصای اعمال و اشـکالی از خشـونت می پردازد که منجر به خشـونت علیه زنــان مــی شود کـه در ذیـل خشـونت های عمومـی و خارج از خانه نام برده شـده اسـت : ١ـ خشونت های غـیرزناشویی ؛ ٢ـ خـشونت های مـربوط بـه بـهره کشی ؛ ٣ـ آزار جــنسی ، منـزوی سـاختن در محـل کار و مراکز و سـازمان های دولتی یا غیردولتـی و هـر جـای دیگر؛ ٤ـ قوادی ؛ ٥ـ روسپیگری ؛ ٦ـ خشونت های ناشی از اعمال حاکمیت دولت ؛ طبـق نظـر بعضـی از متخصصـان و مدافعان حقوق زنان ، ایــن حمایت ها شـکل کلـی و فراگیـر دارد و تنهـا شـامل اعمـال افـراد و حکومت هـا نمیشـود، بلکـه عدم قانـون و فقـدان سیاسـت ها و نابرابری هـای اجتماعـی را کـه می توانـد خشـونت محسـوب شـود نیـز شـامل می گردد.
خشونت علیه زنان در اروپا اعمـال خشـونت علیـه انسـان ها در تمـام ادوار تاریـخ با شـدت و ضعـف وجود داشـته اسـت ، امـا زنـان و دختـران در مقابل خشـونت آسـیب پذیرتر می باشـند؛ زیرا آنـان دارای روحـی لطیـف و از نظـر جسـمانی نسـبت بـه مـردان ضعیـف هسـتند."