چکیده:
یکی از مسایل مهم جوامع چند قومیتی و چندفرهنگی، تضاد و تنشهای ناشی از وجود عناصر متفاوت فرهنگی در این جوامع است و سیاستگذاران بهمنظور ایجاد و حفظ انسجام و نظم استراتژیهای متفاوتی را بهمنظور مدیریت تنوعات فرهنگی و قومی اتخاذ میکنند. ادبیات نظری مدلهای مختلفی از دخالت کامل تا عدم دخالت کامل دولتها در مدیریت تنوعات را پیشنهاد میکنند. مدعای این مقاله آن است که بنظر میرسد جوامعی که با میزان کمتری از دخالت دولتها در تنظیمات تفاوتهای فرهنگی، مذهبی و قومی مواجه هستند، میزان کمتری از تنشهای قومی و فرهنگی و مذهبی را دارا بوده و از سطح بالاتری از انسجام برخوردارند. به منظور آزمون این مدعا یک مطالعه تطبیقی با استفاده از دادههای ثانویه انجام شده است. برای این منظور از دادههای Minorities at Risk و Indices of Social development و International Religious Freedom استفاده شده، دوره زمانی دادههای این مطالعه از 2003 تا 2010 و شامل 199 کشور میشود. نتایج بدست آمده نشان میدهد که: جوامعی با میزان بالایی از تکثرگرایی در مدیریت تنوعات فرهنگی و قومی برخوردارند میزان بالایی از انسجام را دارا میباشند و جوامعی با میزان بالایی از محدودیتهای فرهنگی و قومی از میزان بالایی از شورش برخوردارند. بنابراین استراتژی پذیرش تنوعات فرهنگی و قومی مناسبتر از استراتژی ایجاد محدودیت برای جوامع متکثر فرهنگی است، در عین حال (میزان بهینه تکثرگرایی فرهنگی) بهمنظور رسیدن به انسجام در کشورهای مختلف برحسب تقسیمبندی جغرافیایی متفاوت است و جوامع بهمنظور رسیدن به حداکثر میزان انسجام بایستی از میزان متفاوتی از تکثرگرایی بهرهمند باشند.
خلاصه ماشینی:
مباني نظري مطالعات جامعه شناسان، انديشمندان علوم سياسي و ساير متفکـرين نظيـر (١٩٩٣,Gurr و ٢٠٠٢ ,Jepperson و ٢٠٠٨ ,Wimmer و ٢٠٠٥ ,Gerteis &Hartmann و ,Marger ١٩٩٢ و٢٠٠٥ ,Kymlicka و ٢٠٠٩ ,Delanty و چلبي، ١٣٨٢ و ديگـران) دربـاره نحـوه فصلنامه سال يازدهم شماره ٣٠ 67 مديريت جوامع متکثر، منجر به فراهم شدن نظريه ها و مدلهاي متعددي شده اسـت کـه مــيتــوان در يــک بــردار از آزادي کامــل و بــدون هــيچ گونــه مــديريت جانبدارانــه از گروههاي قومي، مذهبي و فرهنگـي توسـط دولـت هـا (تکثرگرايـي) در يـک سـو و در سوي ديگر بردار ناديده انگاشتن تفاوتها و تأکيد بر وحدت و يا تسلط قـوم غالـب بـه لحــاظ مــذهبي و فرهنگــي بــر ســاير گــروههــاي قــومي و تــلاش بــراي همســان سازي(همگونسازي) (٢٠٠٩,Reitz) اقوام در درون هويت غالب در نظرگرفت .
همچنين بين شاخص محـدوديت مـذهبي و فرهنگـي توسـط دولـت هـا و شـاخص محدوديت مذهبي توسط دولت ها با ميزان انسجام نيز رابطـه وجـود دارد و بـا توجـه بـه رابطه به دست آمده و با توجه به نوع رابطه انتظار ميرود بـا افـزايش ميـزان محـدوديت مذهبي و فرهنگي و تمايل کشورها به انتخاب استراتژي همگونسازي از ميـزان انسـجام در جوامع کاسته شود.
همچنين شکل (ب) برخلاف سـه شـکل ديگـر مؤيـد ايـن نکتـه اسـت کـه ايجـاد محدوديت مذهبي و فرهنگي توسط دولت ها از ابتدا ميزان انسجام در جوامع را کـاهش ميدهد و بنابراين يک رابطه خطي بين اين دو متغير حاکم است .