چکیده:
در یکی از آیات قرآن و برخی روایات، از «دوران های فترت» سخن به میان آمده است. گمان برخی مفسران و فرهنگنامه نویسان آن بوده که ادوار فترت، ادوار خلو زمین از برگزیدگان خداست؛ ازاینرو، «فتره من الرسل» را «دوران گسستگی بین رسولان» معنا کرده اند. تحقیق حاضر، برداشت مزبور را به چالش می کشد و شواهد نادرستی این تفسیر را به دست می دهد. کاربردهای متنوع ریشه «فتر» و واژه «فترت»، گویای آن است که فترت به معنای «ضعف و رخوت» است نه «انقطاع و گسستگی»؛ و دوران های فترت نیز به دورانهای ضعف و تقیه ی برگزیدگان خدا اشاره دارد. بدین ترتیب، تفسیر فترت به گسست، تحریف معنای جوهری فترت و تحمیل یک معنای شاذ و نوپدید بر این لغت است که شاهد لغوی پیش از خود ندارد. از سوی دیگر، سبب ارائه تفسیر شاذ از واژه فترت، پیش فرض تاریخی لغتنامه نویسان و مفسران درباره احوال دوران های فترت می باشد؛ این در حالی است که پیش فرض تاریخی آنان درباره انقطاع حجج در دوران های فترت نیز غلط است و شواهد نشان میدهد که در تمام دورانهای مشهور فترت نیز حجتهای خدا در زمین حضور داشته اند. نتیجه آنکه، بر اساس یک پیش فرض غلط تاریخی، معنایی خلاف عرف لغوی بر لغت فترت تحمیل شده و بدین ترتیب شماری از مفسرین و لغویین، از معنای اصلی فترت که ناظر به ضعف و انزوای گزیدگان الهی است فاصله گرفته اند.
خلاصه ماشینی:
جاحـظ _ از ادبـاي سرشـناس ع ـرب _ صريحـا اع ـلان کـرده کـه بـر خـلاف نظـر برخـي متکلمـان ، ميـان »فتـرت « و »انقطـاع و انـدراس « تفـاوت جدي وجـود دارد و نبايد فترت را گسسـتگي ميـان رسـولان و هدايتگـري ايشـان بدانيـم ؛ وي مي نويسـد: »و بيـن الفتـرة و القطعـة فـرٌق ؛ فاع ـرف ذلـک !«١ بـا اين کـه لغويـان ، از معنـاي گوهـري فتـرت ، کـه همـان ضعـف اسـت ، نيـک آگاه بوده انـد و شـاهدي بـر ايـن نداشـتند کـه ع ـرب فتـرت را بـه صـورت شـاذ و بـا ع ـدول از معنـاي اصلـي ، در معنـاي انقطـاع بـه کار ببـرد، ولـي ع مومـا عبـارت >علي فقْنرةق من الّرسل کـه خالـي از رسـولان اسـت گرفته انـد.
بررسي سه دورٔەمهم فترت سـه دورٔە مشـهور فترت در ط ول تاريخ که در آثار اسـلامي و به خصوص روايات شـيعي به آنها اشـاره شـده اسـت ع بارتند از: ١- دوران بعد از حضرت آدم تا قيام حضرت نوح ٢- دوران بعد از حضرت ع يسي تا قيام خاتم النبيين ٣- دوران تقيۀ اوصياي پيامبر اسلام تا قيام قائم آل محمد در ايـن بخـش از پژوهـش ، وضعيـت حجت هـاي الهـي را در هـر يـک از ايـن سـه دوره بررسـي کـرده و نشـان مي دهيـم کـه در تمامـي ادوار مزبـور، نماينـدگان خـدا در زميـن حضـور داشـته اند؛ ولـي در همـۀ ايـن زمان هـا بـه فراخـور فشـارهاي اجتماعـي وارده بـر ٤٧ آنهـا، مأمـور بـه تقيـه و عـدم قيـام و زندگـي در خوف و خفـا و سـکوت بوده اند.