چکیده:
بر اساس ادله ی کلامی، منشا حاکمیت و ولایت، خداوند متعال است، اوست که خالق، مالک، ولی و رب مطلق در عالم است. بر همین اساس هر گونه حاکمیت و ولایت از جانب غیر خدا باطل، ظلم و تجاوز به حقوق دیگران است، مگر این که در طول حاکمیت خداوند و با اذن او باشد. بعثت انبیا و حفظ خط نبوت به وسیله ی امامان معصوم، این ولایت را متجلی ساخته است. در عصر غیبت، این حکمت و لطف پابرجاست؛ چرا که لطف از صفات الهی است و صفات خداوند در طول زمان و در آبستن حوادث، دستخوش تغییر و تحول نخواهد شد. بنابراین اعمال این لطف از سوی خداوند، در زمان غیبت نیز، همانند زمان حضور معصومین لازم و ضروری است؛ و این جاست که ضرورت وجود فقها به عنوان نزدیک ترین افراد به ویژگی های معصومین، و امین ترین افراد در جهت به دست گرفتن عنان اسب سرکش قدرت، برای حفظ خط امامت، شریعت و رهبری مردم احساس میشود و این نیز لطفی است که از جانب خداوند ضروری به نظر می رسد.
خلاصه ماشینی:
"اگر در اثبات «ولایت فقیه » به لطف ، حکمت و صفات دیگری از خداوند استناد شـود، ویا در اسـتمرار اصـل امامت ، پس از غیبت حضـرت ولی عصـر، جایگاه دیگری برای بحث از «ولایت فقیه » طرح گردد، این عنوان در علم کلام جای می گیرد، همان طور که اگر با درنظرداشـــت وجوب قبول ولایت از جانب فقیه و اطاعت از جانب مردم ، بحثی فقهی مطرح گردد، به صبغه ی فقهی این نظریه پرداخته شده است .
حال سؤال این است که اگر در زمان عدم دسترسی به معصومین مثل دوران غیبت شرایط روزگار همانند مدت محدود زمان امام علی و امام حسن شود، که حکومت تشـــکیل دادند، آیا این شـــأن مهم همانند باقی شـــؤون ، مثل افتا و یا قضـــاوت از جانب پیامبر و ائمه به اشخاصی واگذار شده است و یا لااقل ایشان شرایط و ویژگی هایی را برای کسی که می خواهد این منصب را که باید مشروعیت الهی داشته باشد، مشخص نموده اند؟ در اینجاست که ضرورت بحث از ولایت فقیه مشخص می شود.
بنابر این می توان گفت که : اگر نتیجه ی برهانی که در اثبات «ولایت فقیه » ذکر می شود، وجوب و ضرورت «ولایت فقیه » از سوی خداوند سبحان باشد، چون از زاویه ی فعل خداوند به موضوع نگریسته ایم جزء موضوعات کلامی است ، زیرا موضوع علم کلام ذات ، افعال و یا صـفات خداوند اسـت و از جمله مبانی کلامی این نظریه اسـتناد به صـفات الهی مانند ربوبیت و هدایت او برای مخلوقات و اســـتناد به افعال او مانند حق ولایت و حاکمیت انحصاری او واستناد به شؤون ربوبیت و هدایت بشر که برای مدیریت اجتماعی و سیاسی اوست ، می باشد."