چکیده:
ما به بررسی نقش سرمایه گذاری دولت در زیرساختارها پرداختیم ، تا میزان بدهی دولت را در عامل ناهمگن با بازار بیمه ناقص معین کنیم . برای همسان ساختن مدلمان با اقتصاد لحظه ای آمریکا در زمان ٢٠١٥-١٩٩٠ ما نشان دادیم :١) مشمولیت زیر ساختارها و ٢) حرکت های انتقالی بین ایالت های ساکن به طور مهمی بر ویژگیهای بدهی دولت در سطح بهینه تاثیر میگذارد. نتایج ما نشان میدهد که گنجایش زیرساخت دولت دردستورالعمل مدل ، سطح بدهی بهینه پایین تری نسبت به دستورالعمل بدون زیرساخت داردچه در زمانی که معادله ثابت داشته باشیم و چه برای حرکت های انتقالی. زمانی که مقایسه های پایانی درباره معادله ثابت صورت گرفت ، ما متوجه شدیم که جمع آوری دارایی برای دولت بهینه ترین روش است . اما در زمانی که نوبت به حرکت های انتقالی می رسد مجموعه بدهی هابهینه در نظر گرفته میشوند، و بر اساس سهم بهینه در مدل ما نسبت به میانگین نرخ GDPآمریکا در مدت زمان نمونه ما بالاتر بود.
خلاصه ماشینی:
"در تعادل ثابت پایه داده شده ، ما سوالات زیر را بررسی کردیم : ١) چه چیزهایی سهم بهینه ثابت ایالت در بدهی دولت در دو مدل میباشد؟ و٢) این سطح بهینه چگونه متفاوت میشود وقتی که راه انتقال بین ایالت های ثابت زمانی که اثر کمک هزینه رفاهی محاسبه می شود.
زمانی که اثر کمک رفاهی محاسبه میشود و مسیر انتقال بین حالت های ثابت نادیده گرفته میشود، حضور زیرساخت های دولتی چگونه در نتایج تاثیرگذار است ؟ پانل اول شکل ٢ ویژگیهای بدهی دولت برای هر دو دستورالعمل نشان میدهد.
بهینه بدهی دولت : با درنظر گرفتن مسیر انتقال نکته مهمی که در مورد نتایجی که در زیربخش قبلی نشان داده شد این است که محاسبه کمک رفاهی تنظیمات انتقالی که در بین تعادل ثابت رخ می دهد را نادیده می گیرد در حالی که بدهی دولت تغییر میکند.
یک سوال مهمی که در این زمینه ایجاد می شود این است که : چرا سطح بهینه بدهی دولت زمانیکه حرکت های انتقالی در نظر گرفته می شود مثبت است درحالیکه وقتی اقتصاد به حرکت سریع بین تعادل ثابت را شروع میکند منفی است ؟ این مسئله در این نهفته است که مقایسه کمک رفاهی حالت ثابت تنها در تاثیر بلندمدت تغییر در سهم بدهی دولت دخیل است ، در حالی که اثرات کوتاه مدت تغییرات در ترکیب بودجه دولت و متغیرهای اساسی در اقتصاد کلان را در نظر نمی گیرد."