چکیده:
این مقاله با هدف تبیین رویکرد درست و صحیح، در پرداختن به علوم انسانی از دیدگاه اســلامی ارائه می شــود. در تلاش های انجام شــده برای نقد و اصلاح علوم انسانی غرب براســاس آموزه های اسلامی، بسیار دیده شده است که روشــی انفعالی اتخاذ شده و این
آسیب، روند اسلامی کردن علوم انسانی را زیر سوال برده است. پرســش اساسی این است که چه روشی می توان در پیش گرفت که از یک سو براساس مبانــی علمــی به نقد و تولید علوم فعلی پرداخت و از ســوی دیگر مبانی دینی را در این
زمینه به طور صحیح به دست آورد؟در این زمینه، دکتر محمود بســتانی که خود تسلط وافری بر منابع اسلامی و فقه داشته، با توجه به تحصیلات آکادمیک خود تا ســطح دکترا، توانســته اســت این هدف مهم را تحقق بخشــد. ایشــان معتقد بود که با احاطه بر منابع اسلامی و با نگاه اجتهادی، می توان چهارچوب و نظام کاملی را در هریک از علوم انسانی براساس دیدگاه اسلام ارائه داد. وی
این اعتقاد خود را در آثاری همچون: «الاســلام و علم النفس»، «الاسلام و علم الاجتماع»، «التربیه فی ضوء المنهج الاســلامی»، «الاســلام و الفن»، «اصــول البحث العلمی فی ضوء
المنهج الاسلامی» و «الاسلام و الادب» تحقق عملی بخشیده است. ایشان در برخی از آثار خود، پابه پای ارائه نظریه اسلامی، به نقد نظریات غربی پرداخته اســت، ولی در مجموع، از آثار ایشــان این رویکرد به دســت می آید که پس از نقد علوم انسانی غرب، باید به بازسازی این علوم به طور ریشه ای پرداخت و از انفعال و جزئی نگری پرهیز کرد؛ درعین حال ایشان از نامیدن این علوم، به «علوم انسانی اسلامی» پرهیز داشت، بلکه با توجه به اینکه علم، کشــف واقع اســت و اسلامی و غیر اســلامی ندارد، از تعبیر دیدگاه اسلامی درباره هر یک از این علوم و یا رابطه اسلام با هریک از این علوم استفاده
کرده است، همان گونه که از عناوین آثارشان هویداست. این مقاله در شش عنوان، به بررسی این رویکرد می پردازد: 1. روان شناسی 2. تربیت 3. جامعه شناسی 4. هنر 5 . روش تحقیق 6. ادبیات.
خلاصه ماشینی:
ايشان در برخي از آثار خود، پابه پاي ارائه نظريه اسل مي ، به نقد نظريات غربي پرداخته اســت ، ولي در مجموع ، از آثار ايشــان اين رويکرد به دســت مي آيد که پس از نقد علوم انساني غرب ، بايد به بازسازي اين علوم به طور ريشه اي پرداخت و از انفعال و جزئي نگري پرهيز کرد؛ درعين حال ايشان از ناميدن اين علوم ، به »علوم انساني اسل مي « پرهيز داشت ، بلکه با توجه به اينکه علم ، کشــف واقع اســت و اسل مي و غير اســل مي ندارد، از تعبير ديدگاه اسل مي درباره هر يک از اين علوم و يا رابطه اسل م با هريک از اين علوم استفاده کرده است ، همان گونه که از عناوين آثارشان هويداست .
«)٤( دکتر بســتاني تســلط بر علم دين را به همان فقه سنتي حوزه هاي علميه تفسير مي کرد، ِ و به همين دليل ، برداشــت يا ديدگاه شــخصي دانشمندان مسلمان درباره يک موضوع را، ديدگاه علم دين به شــمار نمي آورد و خطا در اين زمينه را به عنوان يکي از نقدهاي خود ِ نســبت به برخي از تل ش هاي انجام شده در اســل مي کردن علوم برمي شمرد: »هدف از اين نوشــتار ]التربيۀ في ضوء المنهج ال سل مي [ ارائه بينش اسل م درباره پديده تربيت ـ با همه ي انواع ياد شــده براي آن ـ با توجه به اين نکته مهم اســت که گفتگو درباره تربيت اســل مي منحصر در متون شرعي اســت ، جز در »اصول آزاد« ]منطقه ي باز و آزاد علمي [ و در صورتي که با جوهر شــريعت برخورد نداشــته باشــد.