چکیده:
هدف از نگارش مقاله پیش رو به دست دادن شباهت ها و تفاوت ها از طریق بررسی عوامل تاثیرگذار در شکل گیری نقاشی های برج بابل، نگاره هایی از کمال الدین بهزاد و اثری از صحیفه بانو است. بدین منظور در این واکاوی ابتدا به سوال اصلی این تحقیق پاسخ داده می شود که آیا هنر نگارگری ایران، مانند شکل گیری کاخ خورنق، مسجد جامع سمرقند و یا تخریب یک قلعه در برگیرنده همان اندیشه و ارزش هایی است که در هنر مینیاتورسازی و نقاشی غرب، همچون برج بابل دیده می شود، یا به دلایل گوناگون، از تفکرات و برداشت های دیگری برخوردار هستند؟ به هر تقدیر، بعنوان یافته های این پژوهش نیز باید اذعان داشت: هنر نگارگری ایران که دارای تمدن و فرهنگی شرقی و کهن سال است، در قیاس با تمدن و فرهنگ های اروپایی، ضمن داشتن تفاوت ها، دارای تشابهات بسیاری است که در این جستجو به آنها اشاره می گردد؛ مانند دوری جستن از خلا، شخصیت پردازی، سایه روشن و حجم نمایی، حذف پرسپکتیو فضایی، شکستن تناسب، سود جستن از رنگ های غیرواقعی و در انتخاب موضوع، به کارگیری بناهای تاریخی و توجه نمودن به کارگران و زحمتکشان، به جای به تصویر کشیدن اشراف و پادشاهان. همچنین بعنوان نتیجه حاصل شده باید گفت: اثراتی که اقالیم گوناگون، با توجه به متغیر بودن دیدگاه های مذهبی، سنتی و ارزش های اجتماعی وقت به وجود می آورند؛ جملگی نکاتی هستند که در این مختصر به آنها پرداخته می شود. بدین ترتیب فضای تصویری ایجاد شده مخاطب را به کشف اختلافات و همسانی ها رهنمون می سازد و تغییر نژاد، تمدن و فرهنگ ها و چه بسا قومیت های متعدد نیز در شکل گیری نکات یادشده نقش پررنگی از خود به جا می گذارند. بدین علت اگر فرض شود که عوامل و عناصر شکل گرفته در «نگارگری» این مرز و بوم با «مینیاتورسازی» و «نقاشی» اروپاییان، ضمن داشتن تفاوت ها دارای شباهت های بسیاری است پس در این قیاس و واکاوی بخوبی می توان به عوامل تاثیرگذاری اشاره نمود که سبب به وجود آمدن تغایرات و تشابهات در آثارشان می گردند.
روش تحقیق اتخاذشده: توصیفی، تطبیقی - تحلیلی همراه با گردآوری اطلاعات موردنیاز کتابخانه ای است. همچنین در این تحقیق از مآخذ و سرچشمه های اینترنتی معتبر نیز استفاده می شود.
In the present research it is investigating two outstanding movies of Iranian cinema through the philosophical-psychological theories of Jacques Lacan. Pari and Hamoon are both made by the Iranian prominent filmmaker، Dariush Mehrjui. The protagonists of both movies are characters who represent psychological perplexity and disorderliness of the modern individual. In his theories، Lacan deeply analyzes these perplexities by introducing such concepts as “name of the father”، “object of desire”، “objet petit a”، “Other” and the famous theory about three stages of self-formation which are “imaginary order”، “symbolic order” and “real order.” The main objective of this study is to find out how Pari and Hamoon، two modern rebellious individuals، are able to find a way out of Lacanian symbolic order. Other minor points of this paper are first studying the solutions hired by these characters in achieving the real order and returning to imaginary order; second، comparing and contrasting their strategies in confronting the elements of name of the father in the society; and third، surveying their different methods of achieving their object of desire. In this research، first of all the Lacanian concepts and theories have been described and interpreted and consequently through text analysis، the deep implied meanings of the both texts along with the two main characters have been studied to test the applicability of Lacanian theories in cinema. Since there is no way out of symbolic order for human beings، as Lacan stated، Pari and Hamoon’s rebellions and deconstructions have been doomed to failure. They are able neither to confront the real order nor to return to the imaginary order. It can be said that although the type of failure of the two characters are different، they both are destined to live on in the symbolic order.
خلاصه ماشینی:
نسبت به مینیاتورسازیهای گذشته آنان که متعلق به قرون وسطی است، آغاز میشود نهتنها نتیجه تغییر و تحولات اجتماعی، اختراعات و اکتشافات و پیشرفت علوم و فنون، مانند شکلگیری تکنیک رنگ و روغن و چاپ دستی و قرار گرفتن پرسپکتیو علمی به جای پرسپکتیو غریزی است بلکه هنرمندان غربی تحت تأثیر تفکرات و دیدگاه های فیلسوفان، ادیبان و دانشمندان و همچنین روحانیون وقت، مانند اندیشه های جوانی پیکو دلا میر آندولا که نظریات تازهای درباره هستی و ارتباط انسان با خداوند و کائنات ارایه میدهد و حاصل تصورات و برداشتهایش را در کتابی که شرح آن گذشت، به نام «گفتار در باب مقام انسان » به رشته تحریر درمیآورد، یا تصورات فلاسفهای چون راجر بیکن36 و ویلیام آکمی37، اندیشمندان انگلیسی که اشاره به تجربیات حاصلشده از امور طبیعی مینمایند یا تحلیلهای قدیس توماس آکویناس38، روحانی و فیلسوف ایتالیایی که درزمینه استدلالهای منطقی و عقلی سخن میراند و یا تفکرات آلبرشت دورر، نقاش و چاپگر آلمانی که میگوید هنر بدون علم برای انتقال دادن مشاهدات هنرمند بیثمر است، قرار میگیرند که جملگی باعث برخی از نوگراییهای ارایهشده در غرب و از این رهگذر در به نمایش درآوردن برج بابل میگردد لیکن نگارگران ایرانی وقت هیچگاه عمیقا متأثر از نظریات فلاسفه و قدیسان اروپایی و دستآوردهای جدید فنی که به نوزایی شهرت یافته نگردیدهاند چراکه در آن دوران ارتباطات هنرمندان این آب و خاک با دیدگاه های اجتماعی، اندیشه های فلاسفه و نیات قدیسان اروپایی، هم به علت دوری راه و هم به خاطر گردن نهادن به اعتقادات اسلامی خود بسیار گسترده و چشمگیر نبوده است.