خلاصه ماشینی:
"اکرمی:خانم سهرابی،من این تصویر را به ایندلیل انتخاب کردم که مثلا با موضوع آستر بدرقهدر کتاب،خیلی جدی برخورد نمیشود ما چندحرکت خوب از کانون دیدیم و یکی از آنها ایناست که من خیلی آن دوست دارم فکر میکنم کهآستر بدرقه خیلی موفقی است.
اکرمی:خانم سهرابی،من این تصویر را به ایندلیل انتخاب کردم که مثلا با موضوع آستر بدرقهدر کتاب،خیلی جدی برخورد نمیشود ما چندحرکت خوب از کانون دیدیم و یکی از آنها ایناست که من خیلی آن دوست دارم فکر میکنم کهآستر بدرقه خیلی موفقی است.
ما ممکن است المانهایی داشته باشیم درظاهر قصه،ولی باید بپردازیم به معانی و مفاهیمباطنی قصه که مثلا اگر پیام قصه عطوفت و محبت و مهربانی باشد،ما این فرمهایمان را چهجوری در تصاویر بگنجانیم که در عین حال کهزیبا،با نشاط و خیلی شیرین و برای بچه جذابباشد،ولی پیام داستان را که در واقع،محبتی استکه میتواند بین انسانها روابط اجتماعی عالیایجاد بکند،آن را برساند.
اکرمی:خانم خیریه،آیا کتاب این گرگ هنوزبدبخت است،هنوز هم چاپ نشده؟ خیریه:از بدبختیاش است دیگر!یک سالمیشود که دست کانون است داستانش را خودمنوشته بودم و خیلی نقص داشت در نتیجه،خودمبازنویسیاش را بر عهده گرفتم و یک مقدارطولانی شد بالاخره گفتند که حالا میشود چاپشکرد و من آمادهام تا تصاویرش را کامل کنم.
شخصا فکر میکردم که خیاط،شخصی است مالپرست و خیلی طمعکار میخواستم بپرسم کهاصلا شما به این جنبه شخصیتهای داستانیتان&%07751NKKG077G% (به تصویر صفحه مراجعه شود)راشین خیریه توجه میکنید یا نه؟چون من فکر میکنم پایهاست."