چکیده:
انقلاب و تغییر اجتماعی از مسائل دامنهدار در علوم اجتماعی است. پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان یک مورد خاص و خلافآمد نظریههای جامعهشناسی انقلاب تأثیرات قابل توجهی در این حوزه نظری ایجاد کرده است. در این میان امام خمینی(ره) در تحلیل انقلاب اسلامی دیدگاهی پیش کشیدهاند که تفاوتهای بنیانی قابل توجهی با نظریههای مدرن انقلاب دارد. این تفاوتها باعث شده نظریه امام خمینی (ره) کمتر مورد توجه باشد و حداکثر در حاشیه نظریههای جامعهشناسی انقلاب، بازسازی شود. این مقاله در پی آن است تا فراتر از کارها و بازسازیهای انجام شده، با روشی توصیفی به بازخوانی اندیشههای امام خمینی (ره) پرداخته سازه مفهومی این دیدگاه را دست دهد. در نظریه انقلاب امام خمینی(ره) ضمن تأکید بر تشریح و تبیین انقلاب اجتماعی و عوامل اجتماعی انقلاب، برخلاف نظریههای مدرن جامعهشناسی بر «انقلاب از درون» تأکید میشود. اگرچه سازه مفهومی که امام خمینی (ره) در تحلیل انقلاب اجتماعی پیش میکشند بر تحلیل و مطالعه موردی انقلاب اسلامی ایران متمرکز است، اما به نحو عام، ظرفیت تبیین یک انقلاب اسلامی و یک انقلاب اجتماعی را دارد. امام خمینی(ره) انقلاب اسلامی را محصول یک فرایند چهار مرحلهای تصویر میکنند. در مرحلهی اول طرح «اسلام انقلابی» و درگیری آن با برداشتهای مقدسمآبانه و متجددمآبانه از اسلام مطرح است. این درگیری معرفتی زمینهساز آگاهی عمومی و شکلگیری یک «انقلاب انسانی» میشود. انقلاب انسانی مفهوم مرکزی و در عین حال پیچیدهی این تحلیل است که در عین داشتن زمینههای عینی اجتماعی به دست غیب الهی و در درون انسانها انجام میپذیرد. محصول این انقلاب درونی مولودی نو و غیر قابل پیش بینی است که تحت عنوان «انسان انقلابی» بازشناخته میشود. انسان انقلابی در تمنای انقلاب اجتماعی به کنشهای متمایزی دست میزند که منتهی به شکلگیری «انقلاب اسلامی» میشود.
Revolution and social change are some of extensive discussions in the social science. Since the victory of the Islamic Revolution was a special case and contrary to the sociological theories of revolution، thus it significantly affected this area. In the meanwhile، Imam Khomeini represented a viewpoint for analyzing the Islamic Revolution which had significant fundamental differences with modern theories. That’s why Imam’s theory has been less considered so far and it was only rebuilt on the sidelines of revolution sociological theories at best. This article seeks to review Imam Khomeini’s thoughts using descriptive method and beyond works and reconstructions conducted before to discover the conceptual structure of Imam’s standpoint. Unlike modern theories of sociology، what is more stressed along with emphasis on explanation of the social revolution and social factors of the revolution in Imam Khomeini’s theory is the “revolution from inside”. Although، the conceptual structure introduced by Imam Khomeini in the analysis of social revolution is focused on case study of Iran’s Islamic Revolution، bit in a general way it has the capacity and ability to explain and Islamic and social revolution. In Imam’s view، the Islamic Revolution is a product of a four-step process. In the first step، the plan of revolutionary Islam and its conflicts with rigid and modern interpretations of Islam was proposed. This cognitive contradiction led to the public awareness and formation of a human revolution. Human revolution is a central concept yet complex of this analysis which is performed by the unseen hands of God from the inside of humans while having social objective grounds. The product of this internal revolution is a new born and unpredictable baby called revolutionary human. The revolutionary human who is seeking social revolution would carry out distinct actions which in the end lead to the establishment of the Islamic Revolution.
خلاصه ماشینی:
نظریه انقلاب ، امام خمینی (ره )، اســلام انقلابی ، انقلاب انســانی ، انســان انقلابی ، انقلاب اسلامی واژگان کلیدی : مقدمه بررســی انقلاب هــا همواره یکی از مســئله های مورد توجه علوم اجتماعی بوده اســت و به شــکل گیری یک رشــته نظریات متعدد در این حوزه منجر شده اســت .
بر این اساس اگر بخواهیم بر اساس مقوله بندی ادبیات امام خمینی (ره )، نظریه ایشــان درباره تغییر اجتماعی و انقلاب اسلامی را تشریح کنیم ، چهار مرحله و مفهوم ذیل را در آن قابل تشخیص است : اسلام انقلابی انقلاب انسانی انسان انقلابی انقلاب اسلامی شکل ١.
ایشان در گفتارهای خود به وضوح «از گسترشی که در همه جای ایران به وجود آمده » ســخن به میان می آورند و به فراگیری جغرافیایی انقلاب اســلامی اشاره دارند و از اینکه آرمان های انقلاب اسلامی تا «دهات کمره » و «دهات چاپلق » و« لرستان » و «قریه حسن فلک » هم رفته است ، سخن می گویند و این فراگیری غیر عادی را نتیجه رویداد یک انقلاب انسانی می دانند (امام خمینی (ره )، ١٣٧٨،ج ٦،صص .
از طرف دیگر و در کنار گسترش جغرافیایی از «گسترش دیگری که راجع به گروه ها و جماعات بود» نیز سخن به میان می آورند و به صراحت آرمان های انقلاب اسلامی ورای نظام قشربندی اجتماعی و در «همه طبقات ملت » دانســته و چنین استدلال می کنند که انقلاب انسانی روی داده منتسب به خداوند، نتیجه ی یک «دست غیبی » و «تحفه الهی » است (همان ، ١٣٧٨،ج ١٠، ص .