چکیده:
رویکرد تاریخی به سنت اسلامی و اندیشه دینی، یکی از رویکردهای جدید در جهان اسلام است که طی دهههای اخیر از سوی برخی اندیشمندان و جریانهای فکری در جهان اسلام مورد توجه قرار گرفته است. دراینمیان، جریان اعتزال نو و بهویژه محمد عابد الجابری و محمد ارکون، این رویکرد را بهطورجدی به کاربسته و میراث فکری اسلامی را نقد کردهاند. هدف آنها از این رویکرد تاریخمندانه، ارائه قرائتی جدید از اسلام و اندیشه اسلامی است؛ قرائتی که بسیاری از آموزههای فقهی و اعتقادی اسلامی را تاریخمند میداند و منحصر به عصر نزول میکند. این رویکرد در پی آن است که با تسری دادن آموزههای اسلامی به همه زمانها و مکانها مقابله کند؛ چراکه در این دیدگاه این سریان یافتن، درنهایت به برداشتهایی ایدئولوژیک از اسلام میانجامد که عامل اصلی عقبماندگی مسلمانان شمرده میشود. این دو در رویکرد تاریخی خود، از نگرش تاریخی کلاسیک عبور کرده و از رویکردهای جدید در حوزه تاریخینگری یا همان تاریخینگری نوین (نوتاریخگرایی) بهره بردهاند که از آن جمله میتوان به روش مکتب آنال در فرانسه اشاره کرد. البته، هم جابری و هم ارکون در این رویکرد تاریخی متأثر از اندیشمندان پستمدرن غربی و بهویژه فرانسوی هستند و کوشیدهاند الگوی آنان را عیناً در فضای فکری اسلامی پیاده سازند. این در حالی است که برخی معتقدند حوزه معرفتی اسلام و غرب، تفاوتهای بنیادینی با یکدیگر دارند و نمیتوان برای هردو آنها نسخه واحدی ارائه کرد. در این مقاله نحوه بهکارگیری رویکرد تاریخینگری نوین از سوی جابری و ارکون درباره اندیشه اسلامی تبیین و بررسی، و سپس با جریانهای مخالف این رویکرد مقایسه شده است تا خواننده فراتر از نتایج این مقاله بتواند خود به قضاوت بنشیند.
Historicist approach towards Islamic tradition is a fresh approach in the Islamic world that has been focused on in recent centuries by some thinkers and intellectual trends. Among others، the Neo-Mu'atazilites especially Muhammad Abid al-Jabiri and Muhammad Arkoun have strongly stuck to this approach applying it to assessing Islamic heritage. Using this approach، they aim at presenting a new version of Islam، a version that considers many of the juristic and ideological issues of Islam as historical issues confined thus to the time of revelation. They do not accept that Islamic doctrines are universal including all times and places. This is because they believe that the belief in the universality of Islamic teachings leads eventually to an ideological understanding of Islam which is in turn deemed as the main factor behind the decline of Muslims. Putting aside the classic approach، they followed neo-historicism supported among others by Annal school in France. It has to be however admitted that both Jabiri and Arkoun were under the influence of Western post-modern thinkers، especially French philosophers. They have tried to apply their theory in a literal way to Islamic intellectual climate. This is while some believe that Islamic and Western epistemic domains are fundamentally different from each other. Thus one cannot subscribe the same prescription for both. This article studies how Jabiri and Arkoun apply neo-historicism to Islamic thoughts. It also compares it with its rivals so as to help readers reach a conclusion by themselves.
خلاصه ماشینی:
در میان نومعتزلیان، دو شخصیت شاخص به نامهای محمد عابد الجابری و محمد ارکون، نظریهای شبیه به هم را با دو عنوان «نقد عقل عربی» و «نقد عقل اسلامی» مطرح کردهاند و معتقدند اندیشه دینی در جهان اسلام پس از عصر طلایی آن، یعنی حدود قرن چهارم (دورهای که مذاهب اسلامی شکل گرفتند) دچار رکود و انحطاط شده و این مسئله مهمترین عامل عقبماندگی دنیای اسلام است.
این روش بیشتر مورد توجه محمد ارکون در پروژه نقد عقل اسلامی است، ولی جابری نیز فقدان نگاه تاریخی را یکی از نقاط ضعف عقل عربی میداند و بر رویکرد تاریخی نو به اندیشه اسلامی تأکید دارد.
البته این ربط ایجادشده میان مکتب آنال و ساختارگرایی، به انجام پژوهش ما در روششناسی بیش از پیش کمک میکند؛ چراکه میتوانیم ریشه همه روشهای به کار گرفته شده در نقد عقل عربی ـ اسلامی را به نوعی به ساختارگرایی مرتبط سازیم؛ همچنانکه بحثهای فوکو و دریدا در پساساختارگرایی، هرمنوتیک و فهم متن، تبارشناسی، دیرینهشناسی و...
2ـ5ـ1ـ جابری و تاریخینگری نوین جابری در نقد عقل عربی اگرچه از روش تاریخنگاری نوین بهصراحت نام نمیبرد، در فهم متن و بهویژه متون اسلامی از روش تحلیل تاریخی استفاده میکند و بر مراجعه به خاستگاه تاریخی متن و استفاده از روش ساختارگرایانه برای درک تاریخمندانه و تبارشناسی معنای متن تأکید مینماید (جابری، 1991م، ص32) و به همین دلیل، اثرپذیری او از رویکرد تاریخی و بهویژه مکتب آنال بسیار روشن است.