چکیده:
خاقانی شروانی سخن سرای بزرگ سده ششم هجری است و تا همین امروز کس نتوانسته است که گره از تمام مشکلات شعر او بگشاید. پژوهشگران و خاقانی دوستان گام هایی در این راه نهاده-اند و مشکلات بسیاری را حل کرده اند امّا هنوز هم راه زیادی باقی مانده است. عمده شهرت خاقانی به قصاید اوست و اگر بگوییم قصاید خاقانی بهترین قصاید در تمام ادوار شعر فارسی است، گزافه نگفته ایم. امّا همین مساله باعث شده که دیگر اشعار او مورد غفلت قرار بگیرند و در سایه قصاید غرّای او پنهان شوند. بیشترین تحقیقات و پژوهش هایی که در مورد شعر خاقانی صورت گرفته، مربوط به قصاید اوست و به باقی اشعار او توجه خاصی نشده است. غزل هایی در دیوان این شاعر دیده می شود که از او نیست، بعضی تصحیف ها و اغلاط چاپی در آن ها دیده می شود که همگی نشانگر این هستند که کمتر پژوهشگری به غزل های این شاعر پرداخته است.
به همان اندازه که گسترة اندیشة دریای فکر خاقانی شروانی وسیع است، و به همان قدر که ذوق شاعری او سرشار است، به همان اندازه هم اطّلاعات او از انواع علوم مختلف و همچنین فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی گسترده است. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم در هر بیت شعری از این شاعر بزرگ، نکته و لطیفه ای پنهان است. هنر تصویرآفرینی او را نیز باید درنظر بگیریم و اعتراف کنیم که این شاعر در معنی آفرینی و استفاده از ابزارها و امکانات زبانی، شاعری بی همتا است. به راستی که تصحیح، پیش شرط نقد است و تا تصحیح درستی از متن نداشته باشیم، نمی توانیم آن متن را نقد و شرح کنیم. عمده دشواری های موجود در حوزه خاقانی شناسی، یکی فقدان تصحیحی منقّح و درست از دیوان او و دیگری شروح نادرستی است که کمابیش از شعر او موجود است. برخی شارحان شعر خاقانی با گشودن یک گره از شعر شاعر، گاه چند گره دیگر به آن اضافه کرده، و کار را بر دانشجویان دشوار کرده اند.
در این مقاله چند نکته در شعر خاقانی مطرح می شود، و در خلال آن ها چند غزل الحاقی و همچنین چند غلط چاپی که در دیوان این شاعر دیده می شود بررسی شده است.
خلاصه ماشینی:
اما بیت اخیر در چاپ خالقی به این صورت ضبط شده است: ز خونشان بمرد آتش زردهشت ندانم جز از جایشان در بهشت (فردوسی، 1393، ج 5: 183) و به نظر نمیرسد که ارجاسب زردشت را کشته باشد و بنا به روایات دینی، «زردشت در سن 77 سالگی کشته شد و قاتل او برادریش نام داشت» (آموزگار و تفضلی، 1382: 27).
8. عز و عزلت خاقانی در قصیدهای در نکوهش حاسدان گوید: در مقام عز عزلت در صف دیوان عهد راست گویی روستمپیکار و عنقاپیکرم (خاقانی، 1388: 248) این بیت در نسخۀ مجلس (اواخر سدۀ ششم) و همچنین چاپهای عبدالرسولی (1389: 239) و کزازی (1375، ج1: 388) نیز به همین صورت ضبط شده است.
شاعر در جای دیگر نیز به سرنای گمشدهاش اشاره میکند: دردا که چنگ عمر شد از ساز و بتر آنک سرنای گم ببودۀ ما هم پدید نیست (خاقانی، 1388: 749) اما چه چیز باعث شده که کزازی این واژه را چنین ضبط کند؟ میدانیم که کزازی دیوان خاقانی را بر اساس دو چاپ سجادی و عبدالرسولی ویراسته و از نسخههای دیگر استفاده نکرده است.