خلاصه ماشینی:
"در این تحقیق، استخراج الگوهای فرهنگی از کتابهای کودکان، مد نظر بوده، اما نه از طریق آنچه در این کتابها صریحا به آنها اشاره شده است؛بلکه به عکس، از طریق ضوابط و قواعد عمومی و کلیای که قصهها به آنها تصریح نکردهاند، اما بدیهی انگاشته شده و قصه حول آنها سامان یافته است.
نتیجه این پژوهش نشان میدهد که الگوهای فرهنگی، حدقل در کتابهایی که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان طی سالهای 1368 تا سال 1372 منتشر کرده است، به منظور بازپروردن نسلی همسان و همرنگ با نسل رفتن از حیطه سنت-که محصول خلاقیت و تغییر و گریز از حصارهای وضع موجود است -نقش در خورد توجهی ندارد.
فصل سوم، قصهها را از حیث ساختمان گفتمانی، مطالعه کرده و نشان داده است که قصهها عموما با گرایش اخلاقی و عمدتا پیرامون دو ساخت گفتمانی سامان یافتهاند؛ساخت گفتمانی نخست، نمونههای اخلاقی و ساخت گفتمانی دوم، کنشهای عملا مجاز اجتماعی را بازتاب داده و موضوع الگوهای فرهنگی را به ساختهای بازتولید کننده قدرت مربوط میکند."