چکیده:
گروتسک، مفهوم و نگرشی در هنر و ادبیات است که ویژگیهایی چون تناقض، وحشتانگیزی، شگفتآوری، نابهنجاری، مسخرگی و گرایش به بیمزگی، اکراه، اشمئزاز و... را برای آن برشمردهاند؛ موضوع یا مطلبی که بهخاطر نامانوسی، غریبی یا از فرط اغراقگویی و فراشگفتی، حسی مبهم و سردرگم کننده به مخاطب القاء کند و یا مفاهیم و احساسات متناقضی به او منتقل سازد. حمله چنگیز، استیلای مغولان و پیآمدهای آن، زمینهساز پیدایی مفاهیم و تصاویر گروتسکی این عصر است. پژوهش حاضر، ضمن معرفی گروتسک، برخی مصادیق و شواهد آن را در یکی از مهمترین آثار تاریخی - ادبی عهد مغول جستجو کرده و دریافته است که بخش مربوط به تاریخ مغول و ایلخانان در جامعالتّواریخ، گاه بهگونهای با روایات غیرمعقول، ناموزون و امور خرافی مغولان آمیخته که پذیرش آن را بهعنوان تاریخ مشکل میسازد؛ گویا نویسنده ناگزیر از مداهنه، تملّق و ثبت برخی مسائل افراطی و ناپذیرا - که میتوان آنها را گروتسک نامید - بوده است.
Grotesque is a concept and attitude in art and literature to which some features are assigned such as contradiction، horrifying، marvelous، abnormal، ridiculous and some how tasteless، grudge، disgust، and so on. A theme or subject that due to being unfamiliar، and strange، or because of excessive exaggeration and amazement evokes an obscure
or confusing feeling in the audience or transfer controversial concepts and feelings to the audience. The Genghis attack، the Mongol dynasty، and its consequences paved the way for the genesis of grotesque concepts and images of this era. In this research، in addition to introducing grotesque، some of its instances and evidences are studied in one of the most important historical- literary works of the Mongol era. The results show that the section on the history of Mongols and Ilkhanate in Jami' al-tawarikh includes such unreasonable، uneven narratives، and superstitious affairs about Mongols that accepting
them as the history is so difficult. It seems that the author was obliged to hypocrisy، flattery and recording some extreme and unacceptable issues - which can be called grotesque.
خلاصه ماشینی:
پژوهش حاضر، ضمن معرفی گروتسـک ، برخـی مصـادیق و شـواهد آن را در یکی از مهم ترین آثار تاریخی - ادبی عهد مغول جستجو کرده و دریافتـه اسـت کـه بخش مربوط به تاریخ مغول و ایلخانان در جامع التواریخ ، گاه بـه گونـه ای بـا روایـات غیرمعقول ، ناموزون و امور خرافی مغولان آمیخته که پذیرش آن را به عنـوان تـاریخ مشکل میسازد؛ گویا نویسنده ناگزیر از مداهنه ، تملق و ثبت برخی مسائل افراطـی و ناپذیرا - که میتوان آنها را گروتسک نامید - بوده است .
محققان از روی شواهد و قراین دریافته اند که در بسیاری از متـون کهن تاریخی، به ویژه زمانی کـه مـورخ در دسـتگاه حکـومتی بـوده ، بـه بسـیاری وقـایع پرداخته نشده و یا اگر بـه بحثـی ورود پیـدا کـرده انـد، از پـرداختن بـه جزئیـات امـر و شفاف سازی علل برخی مسائل پرهیز شده است ؛ محقـق و شـرق شـناس آلمـانی برتولـد اشپولر در این باره معتقد است که کار مورخانی چون خواجه رشیدالدین ، خالی از خدشـه نیست و «جامع التواریخ برای عصر ایلخانان اگرچه مهم ترین منبع میباشد اما منحصر بـه فرد نیست ؛ رشیدالدین به سبب رابطۀ نزدیکی که با غازان و اولجایتو داشته ، ناگزیر بـوده از گزارش برخی از وقایع خودداری و یا آن را جرح و تعدیل کند» (اشپولر، ١٣٨٦: ٧و٩).