چکیده:
این پژوهش با رویکرد تحلیلی، توصیفی، انتقادی، و با هدف بررسی سند آموزش 2030 یونسکو، به عنوان پروژه جهانی یکسان سازی نظام های آموزشی تدوین یافته است؛ پروژه ای که پس از برجام هسته ای، به عنوان پرژوه عملی نفوذ فرهنگی غرب در ایران و به عنوان «برجام فرهنگی» از آن یاد شده است. این پروژه توسط کارگروه ملی آموزش 2030، توسط دولت یازدهم با همکاری یونسکو تصویب و در اردیبهشت 95 توسط دولت برای اجرا ابلاغ گردید. نهیب رهبر فرزانه انقلاب مبنی بر گلایه از شورای عالی انقلاب فرهنگی و تصویب و اجرای بی سر و صدای آن، گفتمان جدیدی در این عرصه و بیان چالش ها و ناسازگاری این گونه اسناد بین اللملی با آموزه های دینی و معارف ناب اهل بیت‰، شکل گرفت. یافته های پژوهش حاکی از این است که پذیرش این سند دارای پیامدهای است. از جمله پذیرش سند به عنوان سند بالادستی در کشور، پذیرش سلطه فرهنگی غرب، حذف بسیاری از ارزش های دینی از متون آموزشی، پذیرش رسمی سلطه غرب در ارکان نظام اسلامی، تعارض سند با مبانی اندیشه اسلامی، چالش های حقوقی و امنیتی، تعارض با فلسفه تشکیل حکومت اسلامی.این پژوهش با رویکرد تحلیلی، توصیفی، انتقادی، و با هدف بررسی سند آموزش 2030 یونسکو، بهعنوان پروژه جهانی یکسانسازی نظامهای آموزشی تدوین یافته است؛ پروژهای که پس از برجام هستهای، بهعنوان پرژوه عملی نفوذ فرهنگی غرب در ایران و بهعنوان «برجام فرهنگی» از آن یاد شده است. این پروژه توسط کارگروه ملی آموزش 2030، توسط دولت یازدهم با همکاری یونسکو تصویب و در اردیبهشت 95 توسط دولت برای اجرا ابلاغ گردید. نهیب رهبر فرزانه انقلاب مبنی بر گلایه از شورای عالی انقلاب فرهنگی و تصویب و اجرای بیسر و صدای آن، گفتمان جدیدی در این عرصه و بیان چالشها و ناسازگاری اینگونه اسناد بیناللملی با آموزههای دینی و معارف ناب اهلبیت(، شکل گرفت. یافتههای پژوهش حاکی از این است که پذیرش این سند دارای پیامدهای است. از جمله پذیرش سند بهعنوان سند بالادستی در کشور، پذیرش سلطه فرهنگی غرب، حذف بسیاری از ارزشهای دینی از متون آموزشی، پذیرش رسمی سلطه غرب در ارکان نظام اسلامی، تعارض سند با مبانی اندیشه اسلامی، چالشهای حقوقی و امنیتی، تعارض با فلسفه تشکیل حکومت اسلامی.
Using an analytical، descriptive and critical approach، this paper seeks to examine the 2030 Education Document of the UNESCO، a global project intended for the unifying educational systems، which، after announcing the Joint Comprehensive Plan of Action for nuclear program (Barjam)، is referred to as a practical basis for the cultural infiltration of the West in Iran and as a "cultural Barjam". In 2030، the project was approved by the government the 11th in cooperation with UNESCO، and it was announced in a communiqué issued by the government on May 1395 to carry it out. The Revolution’s Supreme Leader’s criticism leveled at the Supreme Council of the Cultural Revolution، and the quiet approval and the covert attempts to implement it opened up a new dialogue in this field، and explanation was offered about the of challenges of such international documents and their incompatibility with religious teachings and pure doctrines of Ahl al– Bayt. The findings of the research show that accepting this document has many consequences. Accepting it means considering as a major document in the country، accepting the West’s cultural dominance، omitting many religious values from educational texts، giving a formal consent for the West’s dominance over the major institutions of the Islamic system، and inconsistency of the document with the basic principles of Islamic thought، the legal and security challenges it poses، and its disaccord with the philosophy of the formation of Islamic government.
خلاصه ماشینی:
"ازاینرو، یونسکو بهعنوان نهاد متولی امور آموزشی سازمان ملل متحد در نشستی که در خرداد ماه سال 1395 با حضور دبیران کل کمیسیونهای ملی بیش از 130 کشور در شهر شانگهای چین برگزار کرد، هدف چهارم را به اتفاق آرا بهعنوان اولویت اول دستور کار جهانی 2030 تعیین نموده و تأکید کرد که آموزش، لازم است بهعنوان اساس موفقیت سایر اهداف توسعة پایدار مورد توجه قرار گیرد.
سپس، بیانیه نحوه عمل به بیانیه آموزش 2030 آماده و در سال 2015 به کشورها ارائه شد و آنها آن را تصویب کردند که شامل هدف چهارم توسعه پایدار با 7 هدف جزئی آن، از سوی سازمان ملل 11 شاخص جهانی و نیز چارچوب این شاخصها ارائه شده است (کمیسیون ملی یونسکو- ایران، بیتا).
از منظر کمیته منع تبعیض علیه زنان، از جمله تعهدات دولت عضو در راستای تحقق برابری جنسیتی آن است که دولتهای عضو، در صدد تحقق برابری قانونی (دوژوره) و برابری عملی (دوفاکتو) یا برابری ماهوی میان زنان و مردان باشند؛ به این معنا که علاوه بر تصویب قوانین و سیاستهای متضمن برابری جنسیتی، باید در عمل و واقع نیز اجرای کلیه قوانین و سیاستهای مزبور و تحقق برابری عملی در جامعه را تضمین نمایند (کمیته حقوق کودک، 2015، بند 9-16).
با مقایسه این دو سند و نیز مراجعه به آموزههای دینی و معارف ناب اهلبیت(، پذیرش سند 2030 یونسکو، دارای پیامدهای زیر است: پذیرش سند 2030، بهعنوان میثاق بینالمللی و سند بالادستی، پذیرش عملی سلطه فرهنگی غرب، متعهد شدن به حقوق بینالملل بشر، پذیرش برابری جنسیتی و حذف موانع آموزش جامع جنسیتی، حذف بسیاری از ارزشهای دینی، فرهنگی و ملی از متون آموزشی، پذیرش رسمی نفوذ غرب در ارکان نظام اسلامی."