چکیده:
این نوشتار کوشیده است تا به بازشناسی رهیافت قرآن در چگونگی نام بردن از اشخاص بپردازد، مسئله ای که از رهاورد آن، عده ای به نتایج نامطلوب و نادرستی از تحریفپذیری قرآن رسیده اند و برخی نیز تقاضای نابجایی از همسانی حقانیت امام علی (ع) با وجود نام ایشان در قرآن نموده اند. بررسی های به عمل آمده نشان می دهد که روش قرآن در این مقوله بر مبنای اصالت صفاتی، با هدف تثبیت حضور کانونی پیامبر در قلمرو تفسیر و ایجاد پشتوانه خلافت و وصایت امام علی مهندسی شده است. نمونه های بررسی شده از اسامی فروگذاشته شده از سوی کلام الهی در زمینه نزدیکان خاص انبیای پیشین قرابتی به هم پیوسته با صفاتی دارد که در شخصیت امام علی موج می زند.
This writing has tried to reexamine the Qur’ān’s approach in the way it mentions the name of people، an issue by whose approach some have achieved undesirable and incorrect conclusions as of the Qur’ān’s distortability and some have also made the claim of Imam ‘Alī’s rightfulness on the condition of the existence of his name in the Qur’ān. The studies carried out indicate that the Qur’ān’s method in this subject is engineered according to the attribute originality with the aim of establishing their focal presence of the Prophet in the realm of exegesis and the executorship (wiṣāya) of Imam ‘Alī. The examples examined about the names unmentioned in the Qur’ān concerning the close relatives of the previous Prophets have consistent similarity with the attributes that are so evident in Imam ‘Alī.
خلاصه ماشینی:
بررسیهای به عمل آمده نشان میدهد که روش قرآن در این مقوله بر مبنای اصالت صفاتی، با هدف تثبیت حضور کانونی پیامبر در قلمرو تفسیر و ایجاد پشتوانه خلافت و وصایت امام علی( مهندسی شده است.
با نظر به ساحت قرآن روشن میشود که کلام الهی بهگونهای تنظیم شده که در پارهای از موارد به ذکر اسامی شخصیتهای تأثیرگذار در دو عرصۀ حق و باطل و هدایت و ضلالت اقدام نموده است، اما در بعضی از موارد با وجود شخصیتپردازی دقیقی که انجام داده، نام صاحب شخصیت را مسکوت گذاشته است.
به نظر میرسد در میان اهل تسنن نیز بودهاند کسانی که اثبات خلافت امام علی7 در قرآن را به وجود نام ایشان در کلام الهی گره زده باشند، آنچنانکه در پرسشی که از امام صادق شده، چنین معنایی دیده میشود: (بنگرید به: کلینی: 1429 :2/ 7).
آنچه تحقیق درباره این مقوله را مهم نموده، آن است که چرا در قرآن در پارهای از موارد که هیچ ترجیحی برای دو نمونه کاملا مشابه وجود ندارد، نام بردن از یکی از این دو مورد یکسان را ترجیح داده است؟ آیا میتوان کاربرد این روش را دال بر اهمیت افزونتر مورد یاد شده دانست؟ به طور نمونه، بسامد نام فرعون در قرآن با همه انواع آن 72 بار است، اما با وجود اشاره به تقابل ابراهیم و نمرود، ذکر نام نمرود را مسکوت گذاشته است.