چکیده:
در رسالههای آغازین افلاطون، موسوم به رسالههای سقراطی، سقراط بارها میگوید: «نمیدانم». آیا او درحالیکه چنین میگوید، میداند یا نمیداند؟ هر یک از دو پاسخ این پرسش، از روزگار باستان، در میان معاشران سقراط، تا امروز، در میان خوانندگان نوشتههای افلاطون، طرفدارانی داشته است. بسیاری از سقراطپژوهان معاصر به گزینه یا قرائت دوم، مبنی بر صداقت سقراط در اقرار به نادانی، گرایش یافتهاند؛ ولی اینان در اثبات نظر خود تفسیرهای گوناگونی دارند، و بهرغم دیدگاه مشترک، گاه به نتیجههای گوناگونی میرسند. این مقاله نیز با استناد به نوشتههای افلاطون، و گاه برخی دیگر از نوشتههای دوران باستان، شش دلیل در تایید قرائت دوم به دست میدهد. اما این قرائت، پنج مسئله یا تعارض در پی دارد، که برای برخی از آنها با اتکا به شواهد متنی، و برای برخی دیگر با تفسیر متن، میتوان راه حلی یافت.
خلاصه ماشینی:
این پاسخ ، معنایی مجازی و طعن آمیز به جهل سقراطی می بخشد؛ و به ویژه آن گاه پاسخی موجه می نماید که آن را در زمینه ریشخند سقراطی و همچون ترفندی بنگریم که سقراط به یاری آن خود را نادان می خواند تا دست به دامان حریف سخن شود و او را به اظهار نظر دربارٔە موضوع گفت وگو ــ که همواره بر سر چیستی یکی از مفهوم های اخلاقی است ــ وادارد، و سپس او را به سوی دامی که از پیش گسترده است ، بکشاند؛ بدین طریق که اشکال پاسخهای او را یک به یک بر او بنماید تا جهل او را به موضوعی که ادعا می کرد می داند، فاش سازد.
٤ برداشت دیگر این است که جهل سقراطی معنایی ظاهری و حقیقی دارد؛ بدین معنا که سقراط صادقانه خود را نادان می خواند و اگر بارها و بارها دربارٔە مفهومهایی که بحث بر سر آنها درمی گیرد، اظهار نادانی می کند، تنها می خواهد بگوید که نسبت به جهل خود دربارٔە موضوع آگاه است ؛ هرچند نادانی مدعی را نیز پیش بینی می کند و رندانه می خواهد او را به سخن گفتن برانگیزد و از این راه در دام اندازد و نشان دهد که او به جهل مرکب گرفتار است .