چکیده:
امروز به نظر می رسد که مفهوم پردازی در مورد سیاست و ارائه چارچوبی دقیق از مختصات آن، از مسائل اصلی فلسفه سیاسی است. در این میان هانا آرنت با ترسیم مرزبندی دقیقی میان حوزه عمومی و حوزه خصوصی و یا شهروند و انسان، وضعیتی متعال را برای قلمروی قائل می شود که بنابر تعریف، تنها در آن جاست که کنش سیاسی انجام پذیر است. به نظر می رسد که از این پس فلسفه سیاسی و نحله های متفاوت آن، از جمله فمینیسم، از این صورت بندی گریزی نداشته است. در اینجا کارکردها یا نارسائی-های پیش روی فلسفه تعالی مورد بررسی قرار می گیرد و سپس می بینیم که چگونه فلسفه درون-ماندگاری با به چالش کشیدن هرگونه مرزبندی دقیقی میان قلمروها، میان امر عمومی و امر خصوصی و سرانجام با به چالش کشیدن امر متعال، راهی دیگر با امکان هایی نوین را به روی سیاست می گشاید.
خلاصه ماشینی:
"در این میان هانا آرنت با ترسیم مرزبندی دقیقی میان حوزة عمومی و حوزه خصوصی و یا شهروند و انسان، وضعیتی متعال را برای قلمروی قائل میشود که بنابر تعریف ، تنها در آن جاست که کنش سیاسی انجامپذیر است .
» ٢ آرنت این چنین نتیجه میگیرد که حوزة خصوصی به منزله مکان ضرورتها، اعمال خشونت و زور، ماهیتا نمیتواند جولانگاه سیاست راستین و نهایتا جلوهگاه آزادی باشد؛ هرچند به گونه ای ناسازگون معتقد است که نمی توانیم از برکات حیات عمومی برخوردار شویم اگر از گذرگاه حوزة خصوصی عبور نکنیم .
و درمقابل bios اشاره دارد به حیات سیاسی و عمومی انسان که ناظر است بر مباحثه آزاد، پراکسیس ، کنش زبانی و نهایتا آزادی، که در آن شهروندان آزاد، از آنجا که متمایزند از بردگان، زنان، کودکان و غیرآتنیها، میتوانند در پولیس ، به عبارتی عرصه حقوق، تکثر و دموکراسی مشارکت کنند: «politikos bios به وضوح و صرفا اشاره دارد به قلمرو امور انسانی که با تأکید بـر کنش یا به عبارتی پراکسیس ، این قلمرو را ایجاد میکند و تداوم میبخشد.
» با همین شیوة استدلال و به زعم خود او با رویکردی دیالکتیکی، کریستوا میکوشد نتیجه بگیرد که در نظریه آرنت ، بدن به منزله جلوهگاه حیات زیست شناختی یعنی zoe این پتانسیل را دارد که کالبد خود را بدرد و به کسی که یا به عبارتی به سوژة bios بدل شود."