چکیده:
اسلام در زمان و مکانی ظهور کرد که مناطق هم جوارش از سطح تمدنی پیشرفته تری نسبت به جزیره العرب برخوردار بودند. این سرزمین ها از نظر ظهور و حضور عقاید و باورهای گوناگون، پیشینه ای بسیار طولانی داشتند و این امر، رواج و گسترش مباحثات و مجادلات الهیاتی در این مناطق را موجب شده بود؛ ازاین رو، اسلام در مکانی ظهور کرد که زمینه مساعد برای مجادلات الهیاتی و کلامی داشت. قرآن کریم مروج و مشوق تفکر و تعقل در دین بود؛ به همین دلیل، مباحث کلامی و الهیاتی و درنتیجه، عالمان این علم در اسلام و بین مسلمانان جایگاه بالایی داشتند. دین پژوهان و خاورشناسان و اسلام شناسان، بارها نقش باورهای پیش از اسلام را در شکل گیری دستگاه های کلامی اسلام بررسی کرده اند. معتزله در گیرودار بحث و مناظره و ردیه نویسی با دیگر فرقه های مسلمان، همیشه با این اتهام روبه رو بودند که شما زرتشتی گرا (مجوس)، ایرانگرا (شعوبی) و زندیق (زندیک یا اهل تاویل؛ یعنی کسی که متون مقدس را تاویل می کند) هستید. معتزله همچنین به قدرگرایی (تقسیم حوزه کارهای خیر و شر میان انسان و خداوند) و عقل گرایی و عدل گرایی متهم بودند. به عبارت دیگر، آنان را به خوانش و تفسیر اسلام بر پایه آموزه های ایرانی، متهم و از این رهگذر، آنان را تکفیر می کردند. در این مقاله تلاش شده است که آیا این اتهام ها، جدای انگیزه های سیاسی، رقابتی و فرقه ای، رنگی از حقیقت دارد یا ندارد. این امر واقعیت دارد که شماری از اعتزالیان، موالی (ایرانیان) و غیرعرب بودند و در محیط عرب های مسلمان زندگی می کردند؛ مانند بصره و کوفه (که یا سابقه سکونتی نداشتند یا موالی و اعراب به شکل هم زمان آن ها را ساکن کردند). در پژوهش حاضر، این مسئله با رویکردی تطبیقی و مقایسه ای بررسی شده است. شبهات زیادی در مسائلی مانند: صفات خداوند به ویژه صفات ذات، مبحث رویت، آزادی اراده و گزینش، استطاعت پیش از فعل، لزوم و وجوب ایمان عقلی، حسن و قبح ذاتی، مبحث الم، صدور خیر محض از ذات پروردگار و ناتوانی او در ارتکاب فعل قبیح، موجب شده است تاثیرپذیری دستگاه کلامی معتزله از انگاره های زرتشتی، امری ممکن و حتی متحقق دانسته شود. سرانجام نتیجه گرفته شد ایرانیان با توجه به پیشینه یزدان شناسی رسوخ کرده در ذهن و زبانشان، خوانشی عقل مدارنه و عدل مدارانه از اسلام به دست آوردند؛ مکتب معتزله محصول این خوانش بود.
خلاصه ماشینی:
شبهات زیادی در مسائلی مانند: صفات خداوند به ویژه صفات ذات، مبحث رویت، آزادی اراده و گزینش، استطاعت پیش از فعل، لزوم و وجوب ایمان عقلی، حسن و قبح ذاتی، مبحث الم، صدور خیر محض از ذات پروردگار و ناتوانی او در ارتکاب فعل قبیح، موجب شده است تاثیرپذیری دستگاه کلامی معتزله از انگاره های زرتشتی، امری ممکن و حتی متحقق دانسته شود.
همچنین اشارههایی که در برخی از متنهای پهلوی به مذاهب و برخی گروهها و سران آنها شده است، نشاندهندۀ گرمبودن بازار مجادلات کلامی در این دین است؛ برای نمونه، در کتاب ماتیکان هزار دادستان به فتواهای مختلف دربارۀ یک حکم، همراه با نام صادرکنندۀ آن اشاره شده است؛ نامهایی مانند پوسانوه آزادمردان، بهرام، وایهیار، مردگ (فرخ مرد بهرامان، 13:1؛ 10:7؛ 5:10؛ 1:18) و غیره.
نام این گروه از روحانیان به شکل واضح، بر ما دانسته نیست؛ اما در بند 231 از کتاب ششم دینکرد اشاره شده است که: آنان (مرجع ضمیر در متن به خردمندان اقدم بازمیگردد) باور داشتند زمانی که اشموغان وارد دین میشوند و بر سر هستی و نیستی دین و ایزدان جدل میکنند، هیچکس غیر از روحانیای که خویشکاریاش بحث و گفتگو دربارۀ این مسائل است و میتواند بهگونهای سخن بگوید که خود را نجات دهد و اشموغ را شکست دهد (؟) و بر این نکته تأکید دارد که روحانی مخصوص آموزشدیده باید به مقابله با اشموغ بپردازد و این نشان از وجود یک طبقه از علمای متخصص در بحث از اصول دین دارد که بسیار به خویشکاری متکلمان مسلمان نزدیکاند (Gignox, 1991,pp.