چکیده:
عرفان در اندیشه امام خمینی(ره) شناخت حقیقت مطلق و قرب وجودی به اوست که با گذر از کثرت به وحدت درک و دریافت شدنی است. چنانکه سیاست در آموزههای امام خمینی تدبیر و ساماندهی جامعه براساس تعالیم اسلام ناب با هدف اقامه حق و تحقق عدالت اجتماعی است. اینک پرسش اصلی مقاله این است که مبانی عرفانی اندیشهی سیاسی امام خمینی(ره) چیست؟ مبانی مورد بحث در این نوشتار عبارتاند از: مبانی هستی شناختی، مبانی انسان شناختی و مبانی معرفت شناختی. برونداد نوشتار عبارت است از اینکه رابطه عرفان و سیاست برمبنای عرفانی و سیاسی اندیشه امام رابطهای حقیقی تعاملی حداکثری است که نقطه کانونی، مرکزی و گرانیگاه این نوع رابطه تعاملی "انسان کامل" میباشد که در تعابیر دینی با واژههایی چون: پیامبر، امام و ولی از آن یاد میشود.
خلاصه ماشینی:
حقیقتاً "عرفان" چیست؟ "سیاست" چیست؟ عرفان اسلامی دارای چهمعنایی است و سیاست اسلامی از چه مفهومی برخوردار است؟ افزونبراین نسبت عرفان و سیاست چه نوع نسبتی است؟ آیا نسبت بین آنها تباینی است یا تعاملی؟ اگر از نوع دوم است، نسبت تعاملی، حداقلی است یا حداکثری؟ نظریهی امام خمینی(ره) در این زمینه چیست؟ و اگر دیدگاه امام نسبت تعاملی حداکثری است و در افق بینش و گرایش امام، در درون عرفان اسلامی، سیاست بهمعنای تدبیر امور اجتماع با هدف تعالی و پیشرفت همهجانبهی مادی و معنوی برای نیل به حیات طیبه را داراست، دارای چه مبانی، مؤلفهها و عناصری است؟ در مکتب و منظومهی معرفتی امام خمینی(ره) عرفان و سیاست چه نوع و چگونه ارتباطی باهم دارند؟ آیا مکتبی نظامواره و دستگاهوارهاند که همهی اجزای آن، یک کل منسجم و بههمپیوستهی معنادار را تشکیل میدهند؛ یا هرکدام (از عرفان و سیاست) بهصورت جزیرهای در اندیشه و رفتار امام و کلام و کردارش نمایان بوده و رابطهی وجودی و منظومهوار ندارند؟ از سویدیگر، در صورت بیان و تبیین و توصیف و تثبیت نظاممندبودن اجزای مختلف مکتب امام در ساحت عرفان و سلوک و ساحت اجتماع و سیاست، دارای چه کارکردهایی هستند؟ بهبیان دیگر، امام چه سیاستی را عرفانی و چه عرفانی را سیاسی دانسته و باهم تلفیق کردند که از کارکردهای علمی و عملی فردی و فرافردی, ملی و فراملی و بینالمللی برخوردار شده است؟ به این پرسشها و پرسشهایی از این سنخ بهصورت مستقیم و غیرمستقیم در مقالهی حاضر پاسخ داده شد.