چکیده:
رویدادهای قرهباغ در سال 1988 همراه با تلاشهای مستمر ارمنستان برای ساختن یک حکومت، به تخریب شهرها، روستاها و قتل و آوارگی صدها نفر از آذربایجانیها از سرزمین مادری خود منجر شد. در 25 و 26 فوریۀ 1992 بهدنبال بمباران توپخانۀ خوجالی، این شهر بهدست نیروهای ارمنی تسخیر شد و ارمنستان در قرهباغ یک عملیات جنگی آغاز کرد. پرسش اصلی این است که با توجه به حقایق ثبتشده، نابودی عمدی کسانی که در سال 1992 در شهر خوجالی زندگی میکنند، آیا بهدلیل ملیت و قومیتشان انجام گرفت؟ و آیا میتوان بنابر قوانین بینالمللی، این رویداد را یک نسلکشی نامید؟ اگر چنین باشد، آیا دادگاهی برای محاکمۀ مرتکبان این جنایت صلاحیت دارد؟ و نیز مسئولیت دولت مهاجم در این مورد چگونه خواهد بود؟ این قتلعام از جمله جنایتهای بینالمللی است که تاکنون دادگاهی برای رسیدگی به آن تشکیل نشده است. در این نوشتار تلاش شده است که رویداد خوجالی از منظر حقوق بینالمللی کیفری بهعنوان یکی از جنایتهای بینالمللی که سازمانهای مختلف بینالمللی و کشورهای متعددی آن را محکوم کردهاند، بررسی شود تا ابعاد قانونی و حقوقی این رویداد روشن شود. بدین ترتیب، پس از شرح رویدادها و واکنش کشورها و سازمانها به آن، توصیف حقوقی این رویداد بهمثابۀ جرمی بینالمللی با توجه به اسناد و قوانین بینالمللی صورت میگیرد تا مجازاتهای قابل اجرا و مسئولیت بینالمللی دولت ارمنستان مشخص شود.
Karabakh Events in 1988 led to the destruction of towns and villages and killing and displacing hundreds of Azerbaijanis from their native land. On 25 and 26 February 1992, following artillery bombardment of Khojaly, the town was captured by Armenian forces. The main question is that according to the records, the deliberate destruction of who living in Khojaly city, whether was because of their nationality and ethnicity? And according to international law, can we term this incident as a genocide? If so, whether a court has jurisdiction to prosecute the perpetrators of this crime? And also how will be the responsibility of the state of Armenia on this issue? This massacre is one the international crimes which no International Criminal Court has been formed to investigation about it until now. In this paper examines the Khojaly event from the perspective of international criminal law.
خلاصه ماشینی:
پرسش اصلي اين است که با توجه به حقايق ثبت شده ، نابودي عمدي کساني که در سال ١٩٩٢ در شهر خوجالي زندگي مي کنند، آيا به دليل مليت و قوميت شان انجام گرفت ؟ و آيا مي توان بنابر قوانين بين المللي ، اين رويداد را يک نسل کشي ناميد؟ اگر چنين باشد، آيا دادگاهي براي محاکمة مرتکبان اين جنايت صلاحيت دارد؟ و نيز مسئوليت دولت مهاجم در اين مورد چگونه خواهد بود؟ اين قتل عام از جمله جنايت هاي بين المللي است که تاکنون دادگاهي براي رسيدگي به آن تشکيل نشده است .
com مقدمه پس از جنگ جهاني دوم و جنايت هاي نازي ها در طول آن ، توجه جامعة جهاني به حقوق بشر بيشتر جلب شد و قوانين و کنوانسيون هاي متعددي دربارة حقـوق بـشر و جـرائم بـين المللـي تصويب شد که از آن ها، اعلامية جهاني حقوق بشر، منشور لندن براي جرائم جنگـي و جـرائم عليه بشريت و کنوانسيون پيشگيري و مجازات جرم نسل کشي است .
مادة ٦ اساس نامة دادگاه کيفري بين المللي نيز به پيروي از مادة ٢ کنوانسيون منع نسل کشي ، اين جرم را متشکل از يکي از اعمال پنج گانة زير دانـسته اسـت و هـر يـک از اعمـال زيـر بـا هدف نابودکردن تمام يا بخـشي از يـک گـروه ملـي ، قـومي ، نـژادي يـا مـذهبي ، نـسل کـشي محسوب مـي شـود: ١.