چکیده:
ابنعربی با تفطّن به اصل وحدت وجود، به طرح رهیافت معشوق معدوم همت میگمارد. وی بنابر اصل وحدت وجود، دورویکرد عمده به معشوق دارد: اولاً نگاه او به معشوق نگاهی ابژکتیو و وجودی است؛ ثانیاً معشوق ازلی که در مقام غیبالغیوبی، نامعلوم است، از حیث تجلیّات نامکرّر اسماییاز ویژگی «دوام و استمرار» برخوردار بوده و لذا ملازم با چیزی است که هنوز به وجود نگراییده، «معدوم» [مضاف] میباشد.
در این جستار، سعی شده است تا علاوه بر ارائهی بحث به شیوهی تحلیلی، در وهلهی نخست، اقسام تجلّیات معشوق معدوم تحت تعریف عشق حقیقی به معشوق ازلی بیان شود و سپس تأثیرات این رهیافت بدیع در حوزهی عرفان نظری، بر تتبّعات معرفتی و سلوکی انسان عاشق مورد عنایت قرار گیرد. لذا فهم ظرفیتهای معرفتی و سلوکی معشوق معدوم در نسبت با خویش میتواند زمینهی تغییر نگرشی ژرف و بهتبع آن، رشد و تحوّل روزافزون انسان سالک و عاشق را در زندگی این جهانی تا ابدیّت فراهم دارد.
خلاصه ماشینی:
مسألهی اصلی این پژوهش را میتوان در ضمن چند پرسش تحلیل و بیان نمود: - اصل وحدت وجود۹ و حرکت حبی ازلی حضرت حق در عرفان ابنعربی چه رابطهی معناداری با رهیافت معشوق معدوم وی دارد؟ - اقسام تجلیات معشوق معدوم یا مصادیق آن کداماند؟ - هستیشناسی معشوق معدوم چه تأثیرات مثبتی بر روند رشد و تحول معرفتی و سلوکی انسان عاشق میگذارد؟ - مقام «انا یا من» انسان عاشق چه نسبتی با معشوق معدوم داشته، در فرآیند عشقورزی به آن، چه ثمراتی برای او خواهد داشت؟ فرضیهی این پژوهش پس از بررسیهای اولیهی آثار ابنعربی (همچنین ضرورت و اهمیت بیان رهیافت وی) آن است که انسان با نظر به ویژگی دوام و استمرار معشوق معدوم و عشق حقیقی، خود را در مواجهه با تجلیات نامتناهی و نامکرر صفات حضرت حق دیده، لذا مشاکله و سنخیت جوهری مقام «انا یا من» انسان با معشوق ازلی، نظر بهمیل انسان به بینهایت، فرصت و زمینهای را فراهم میدارد تا وی با اشراف بر وجوه گوناگون تجلیات هستی معشوق معدوم و فهم ظرفیتهای معرفتی و سلوکی آن در نسبت با خویش، به تغییر نگرشی ژرف، و بهتبع آن، رشد و تحول روزافزون در زندگی این جهانی تا ابدیت توفیق یابد.