چکیده:
عرفا به اشکال گوناگونی در شعر و نثر طرح نو درافکندهاند و آثاری متفاوت با ویژگیهای ادبی شاخص، خلق کردهاند. بهاءولد نیز عارفی است دارای سبک و اثری پدید آورده است که به لحاظ ویژگیِ تأویلی- تفسیری قابل تأمل است. در این پژوهش، روشهای تأویلی بهاءولد و نسبت تأویل با تداعی معانی بررسی شده است. روش تحقیق به صورت تحلیلی- توصیفی است؛ بدین صورت که با استخراج و بررسی کلیۀ تأویلهای اثر و تطبیق آنها با معانی مفسران، تفاوت برداشتها و همچنین خلاقیت مؤلف نشان داده شدهاست. بررسی مصادیق نشان میدهد که مهمترین اصول و مبانی عرفانی با بسامدهای متفاوت در آفرینش تأویلهای معارف مؤثر بوده است، اما اصل «محو هستی» بیشترین اهمیت و بسامد را دارد، علاوه بر آن، «عشق»، از دیگر مبانی مهم عرفان بهاءولد در خلق تأویل به شمار میآید. این پژوهش همچنین نشان میدهد که مؤلف از روشهایی مانند «تعریف و بازتعریف»، «ترکیب»، «تخصیص»، «تعلیل» و «دگرگونیهای روایی»، در خلق تأویل بهره برده است، اما تداعی معانی شیوۀ خلّاقانه و مبدعانۀ او به شمار میآید؛ روشی که در آن بر اساس اصول تداعی و به کمک تشبیه، استعاره، تمثیل، تضاد، جناس و دیگر آرایههای بلاغی، بخشی از مهمترین تأویلهای معارف خلق شده است و ملهم این دیدگاه است که میان تأویل، بلاغت و تداعی نسبتی برقرار است و نیز تأویل همواره روشی برای رسیدن به معنای متن نیست؛ بلکه شیوهای برای خلق معانی نوی است که رویی به سوی متن مرجع و سری در دنیای خلاقانۀ مؤلف دارد.
The aim of this study is to reveal the role of mystical concepts in Baha Valad’s creative hermeneutical interpretations of Koranic verses in Ma’arif. Mystics have created various innovations in prose and poetry and produced outstanding literary pieces. This study is an analytical-descriptive examination of Valad’s hermeneutical methods and their relationship with association. The researchers have considered all instances of hermeneutical interpretation in Ma’arif and compared and contrasted them with interpretations provided by other interpreters of Koran. The findings showed that the most important mystical principles have been drawn on in his hermeneutics; however, the principle of “disappearance of being” is the most frequently used one, and “love” comes second. It was argued that Valad has made use of such methods as definition and redefinition, reasoning, narrative variation, combination and narrowing, but his most innovative technique is association. It was also shown that association in Valad’s work is achieved, among others, through such literary devices as simile, metaphor, fable, antithesis and pun. The researchers suggested that there is a certain relationship between hermeneutical interpretation, eloquence and association. It was also concluded that hermeneutics is not always a good way of discovering textual meaning but sometimes a method for creating new meanings which are partly originated in the text and partly in the author’s imagination.
خلاصه ماشینی:
این پژوهش همچنین نشان میدهد که مؤلف از روش هایی مانند «تعریف و بازتعریف »، «ترکیب »، «تخصیص »، «تعلیل » و «دگرگونیهای روایـی»، در خلق تأویل بهره برده است ، اما تداعی معانی شیوة خلاقانه و مبدعانۀ او به شمار میآید؛ روشـی که در آن بر اسـاس اصـول تـداعی و بـه کمـک تشـبیه ، اسـتعاره ، تمثیـل ، تضـاد، جنـاس و دیگـر آرایه های بلاغی، بخشی از مهم ترین تأویل های معارف خلق شده است و ملهم این دیـدگاه اسـت که میان تأویل ، بلاغت و تداعی نسبتی برقرار است و نیز تأویـل همـواره روشـی بـرای رسـیدن بـه معنای متن نیست ؛ بلکه شیوه ای برای خلق معانی نوی است که رویی به سوی مـتن مرجـع و سـری در دنیای خلاقانۀ مؤلف دارد.
. این پرسش وجود دارد که در متون عرفانی کدام جزء زبان تأویل پذیر است ؟ حروف ، کلمات یا جملات ؟ دربارة بهاءولد چگونه است ؟ جزء اول این پرسش را پاسخ گفته اند، کدکنی با بررسی دو رسالۀ نحو القلوب امام قشیری و رساله در معنی خواص علم صرف از صاین الدین علی ترکه ، به این نتیجه رسیده است که در «سمبولیسم ، زبان صوفی هیچ مرزی ندارد و برای این طایفه ، «همه چیز» میتواند زمینۀ تداعی معانی، برای القاء تجارب روحانی و سلوکی ایشان قرار گیرد» (شفیعی کدکنی، ١٣٩٢: ١٣٧).