چکیده:
علم بر دو قسم حصولی و حضوری است.قوام علم حصولی به حضور مفاهیم است و علم حضوری
به وجود معلوم.شناختی که انسان میتواند به خدای متعال پیدا کند تنها از نوع اول
است و معرفت به خدا از نوع دوم غیر ممکن است.علم هر چند از جهت سبب و چگونگی به
وجود آمدن، به دو دسته اکتسابی و شهودی انقسام پیدا میکند و اشخاص مهذب با پالایش
روح از غبار معصیت میتوانند به نحو شهودی به باور در مورد خدا برسند.اما این بدان
معنا نیست که علم آنها در این قالب از نوع حضوری است بلکه شناخت شهودی از جهت
حصولی بودن فرقی با شناخت اکتسابی ندارد اگر چه از جهات دیگر میان این دو دسته علم
اختلافات و تمایزاتی وجود دارد.تنها در صورتی میتوان باور داشت به اینکه خدای متعال را میتوان با علم حضوری
شناخت که معتقد به وحدت شخصی میان خالق و مخلوق شویم.اگر کسی منکر این مبنا باشد،
چنان که عقل و شرع وحدت شخصی را منکر بوده و هر کسی به معلومات فطری و باورهای
اولیه عقلی خود نیز رجوع کند سستی و بیاساسی این مبنا را در مییابد، در این صورت
نمیتواند بپذیرد که به خدای متعال به نحو علم حضوری میتوان شناخت پیدا کرد.بنا بر
این چون مبنای وحدت شخصی میان خدا و مخلوقات با موازین عقلی و شرعی سازگاری ندارد
لذا تنها از طریق علم حصولی خداوند قابل معرفت میباشد.
خلاصه ماشینی:
"از آن چه تا به حال گفت شد این نتیجه به دست میآید که برای ارایه تعریف حصولی از یک شیء، آن شیء مورد نظر باید دارای محدودیت و ماهیت باشد و اما خدای متعال که دارای محدودیتی نیست و قهرا ماهیتی برای او قابل تصور نیست و اگر در کتابهای فلسفی در مورد خدای متعال واژه ماهیت به کار رفت مراد از آن عبارت است از"ما به الشیء هو هو"(ملا صدرا،1416 ق،ص 413)چنان که گفته شده"و الحق ماهیته انیته"یعنی خدای متعال انیت و وجود و تحقق محض است و نه این است که او ماهیتی دارد و بر ما معلوم نیست و حقیقت ماهیت او را درک نمیکنیم و به اصطلاح ماهیت او مجهول الکنه است که این مطلب را افرادی چون فخر رازی و دوانی و غزالی توهم نمودهاند(مطهری، 1367 ش،ص 194)بلکه حق آن است که اصلا برای ذات حق ماهیتی تصور نمیشود چرا که ماهیت داشتن به معنای محدود بودن است و محدود بودن با واجب الوجودی سازگار نیست.
از مجموع آن چه که تا به حال از نظر گذشت روشن میگردد که چون علم تنها بر دو قسم حصولی و حضوری است و لازم امکان شناخت حصولی به خدا ماهیت داشتن اوست و لذا نمیتوان خدا را به نحو حصولی مورد شناخت و معرفت قرار داد و به طریق علم حضوری هم خدای متعال قابل شناسایی نبوده،چرا که لازمه آن این است که انسان عالم به خدا شود خدا و با او اتحاد وجودی پیدا کند و چون خدا به این دو طریق قابل شناسایی نیست باید به این نتیجه رسید که اساسا شناخت نسبت به خدا غیر ممکن است و چون در بحث قبل گفتیم که قبل از اثبات خدا لازم است که خدا را بشناسیم تا بدانیم چه چیزی را میخواهیم ثابت کنیم و اگر شناخت نسبت به او ممکن نیست علی القاعده اثبات وجود داشتن او هم باید محال و غیر ممکن باشد."