چکیده:
در این نوشته ما با پذیرش این پیشفرض که در دوران باستان سه روایت مختلف و
از مرگ رستم در متون نوشته شده در دوران اسلامی وجود دارندء پرداختهایم. ما
کوشیدهایم که با مقایسه رویکردهای این متون به موضوع یاد شده، متون نگارش یافته
در دوران اسلامی را، در زمینه موضوع مورد بحث این مقاله (مرگ رستم)» از نظر منابع
مورد استفاده آنها دستهبندی کنیم.
خلاصه ماشینی:
حال آنکه در برخی روایتها به آنها توجه زیاد میشود و رستم به عنوان بزرگترین و دلیرترین پهلوان کیانی مطرح میگردد و در مقابل شاهانی چون گشتاسپ و بهمن که در اوستا و روایتهای دینی و سلطنتی بزرگ و خیرخواه معرفی میشوند، در روایتهای پهلوانی شاهان بداندیش و ناسپاس هستند، نشان میدهد که نسخهای غیر از نسخه دینی و سلطنتی وجود داشته که در آن دستاوردهای خاندانهای پارتی مورد توجه و اهمیت بوده است (Shapur Shahbazi, A.
او از جاماسب میشنود که مرگ اسفندیار به دست رستم است و به همین خاطر اسفندیار را به این بهانه که رستم سرگران شده و خود را برتر از پادشاه میداند و سالهاست که خدمتی به پادشاه و خاندان او نکرده به سیستان میفرستد تا رستم را دست بسته بیاورد و پس از آن شاه ایران زمین شود، اما البته این ادعای گشتاسپ با خبری که پیشتر در شاهنامه آمده در تناقش است، چرا که پیش از حملة ارجاسب تورانی گشتاسپ و سپاه او به مدت دو سال مهمان رستم و خاندانش در سیستان بودند و رستم و خاندانش از هیچ خدمتی در نزد او فروگذار نکردند و حتی بنا به درخواست گشتاسپ، رستم کشتی به کمر بست و به آیین زردشت گروید.
(گردیزی، 1384، ص 78- 80) روایت ابن بلخی: در فارسنامة ابن بلخی هم گشتاسپ، اسفندیار را برای حفظ تاج و تخت خود به نبرد رستم میفرستد و اشارهای به جنبهی دینی این جنگ نمیشود.
روایت تاریخ سیستان: تاریخ سیستان مانند گزارش دینوری، دلیل دینی به نبرد رستم و اسفندیار میدهد اما در اینجا حرص گشتاسپ نسبت به تاج و تخت نیز مطرح میشود و راوی میگوید که گشتاسپ چون از جاماسب میشنود که مرگ اسفندیار به دست رستم است، او را به سیستان میفرستد تا کشته شود.