چکیده:
ﮐﺘﺎب التوحید مهم ﺗﺮﯾﻦ اﺛﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪاﻟﻮﻫﺎب اﺳﺖ و ﺟﺎﯾﮕﺎه ﺑﺴﯿﺎر ﻣﻬﻤﯽ ﻧﺰد وﻫﺎﺑﯿﺎن دارد. وﻫﺎﺑﯽ ﻫﺎ ﺑﺮ اﯾﻦ ﺑﺎورﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺤﺘﻮای اﯾﻦ ﮐﺘﺎب ﻣﻮاﻓﻖ ﺑﺎ ﻗﺮآن و ﺳﻨﺖ اﺳﺖ؛ ﺣﺎل آن ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﺄﻣﻞ در ﻣﻄﺎﻟﺐ اﯾﻦ ﮐﺘﺎب و ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺻﺤﯿﺢ آﯾﺎت ﻗﺮآن، ﻣﻌﻠﻮم ﻣﯽ ﺷﻮد ﻣﺒﺎﻧﯽ و ﻣﻄﺎﻟﺐ آن ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﻗﺮآن ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﻠﮑﻪ در ﺑﺮﺧﯽ ﻣﻮارد ﻣﺨﺎﻟﻒ ﻗﺮآن ﮐﺮﯾﻢ اﺳﺖ. در اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ، ﺑﺮﺧﯽ از ﻣﻮاردی ﮐﻪ ﺑﺎ ﻗﺮآن ﻣﺨﺎﻟﻒ اﺳﺖ، از ﺟﻤﻠﻪ ﻧﻈﺮ او درﺑﺎره ﺗﻘﯿﻪ، اﺳﺘﻐﺎﺛﻪ، ﻗﺴﻢ ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﺧﺪا، ﻧﺎم ﮔﺬاری ﺑﻪ ﻋﺒﺪاﻟﻨﺒﯽ و... ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﯽ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ و ﻣﻌﻠﻮم ﻣﯽ ﮔﺮدد ﮐﻪ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﻣﻄﺮح ﺷﺪه از ﺳﻮی ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪاﻟﻮﻫﺎب ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ ﻗﺮآن ﻧﯿﺴﺖ.
Kitab al-Tawhid (the book of monotheism) is the most important work of Muhammad ibn Abdul Wahhab and is of important place for the Wahhabis. The Wahhabis believe that the content of this book is in agreement with Qur'an and Sunna; however، by reflecting on the contents of this book and correct interpretation of the Qur'an verses، it turns out that its foundations and contents are not only in accordance with the Qur'an، but in some cases، they are against the Holy Qur'an. In this article، some of the cases that contradict the Qur'an، including his point of view on takiyyah (reservation or precaution)، isteghatha (petition)، oaths other than God، naming children as Abd ul-Nabi and ... are examined and it turns out that the Tawhid (monotheism) proposed by Mohammad ibn Abdul Wahhab is not in accordance with the Quran.
خلاصه ماشینی:
این آیات همگی دلالت دارند بر اینکه اگر مؤمنی با اعتقاد و یقین قلبی به خدا، زمانی در بین کفار بود و به خاطر اظهار ایمانش یا عدم اظهار کفر ظاهری، خطری برای او ایجاد کردند، جایز است که در ظاهر خود را با آنها موافق نشان دهد، و این کار هیچ ضرری به ایمان او نمیزند؛ ولی در منطق ابنعبدالوهاب، این مؤمنان، با این کار دچار شرک میشوند و جزء اهل آتشند!
این نوع طلب بدون اعتقاد به استقلال شخص، از نظر قرآن اشکالی ندارد، و قرآن طلب یاری از مؤمنان، مخصوصا پیامبر خدا را مورد تأیید قرار داده است، ولی محمد بن عبدالوهاب آن را نوعی شرک میداند.
طبق تفسیر برخی علمای اهلسنت، روایت «من احلف بغیر الله فقد اشرک او کفر» و تعبیر به شرک و کفر، نوعی تأکید و مبالغه در نهی است، و اکثر قریب به اتفاق علمای اسلام با مذاهب گوناگون، از این روایت و روایات دیگر، کراهت قسم به غیر خدا را فهمیدهاند و برخی تردید بین کراهت و تحریم داشتهاند (عسقلانی، 1379ق، 11: 531؛ عینی، بیتا، 16: 292)؛ اما محمد بن عبدالوهاب با برداشت سطحی از یک حدیث و بدون توجه به آیات و روایات دیگر، حکم به شرک این عمل کرده است.
ثانیا: حکم به شرک دربارۀ حلف به غیر خدا، برخلاف روش پیامبر و صحابه نیز میباشد، چون در احادیث صحیح متعددی وارد شده که آن حضرت به غیر خدا قسم یاد میکرد (چون در این نوشته فقط به موارد مخالفت کتاب التوحید با قرآن پرداخته میشود، لذا از ذکر روایات و سیرۀ نبوی و اصحاب آن حضرت در قسم به غیر خدا، خودداری میکنیم).