خلاصه ماشینی:
"آن هم وقتی بر متن سفید کاغذ،این جمله به شیوهای دیگر کش میآید و خودش را وصل میکند به سلام اول و باز تنهای موضوع بچه گربه شاید تازه نباشد، اما شیوهای که نویسنده برای معرفی گربهاش در پیش میگیرد، متفاوت است؛هم طنزی پنهان دارد و هم اندوهی مخفیانه در زیر لبهای واژگان.
این خط شکسته نمیشود،اما هنوز نمیدانم و پاسخ سؤالم را به خودم ندادهام که آنچه در این کتاب مرا به وادی فریب کشانده،تنهایی و بیپناهی و اندوه و جرأت و سیری تراژیک است که گربه طی میکند از تنهایی تا نوشتار و نویسندگی؟یا این طرز نوشتار که مثل پنجهء بچه گربهای به ذهنم خنج میکشد؟یا ترکیب این نوشتار با تصویر گربه که در متن و فضای نقاشی،بیشتر از تمام عناصر برجسته گشته و جان گرفته است؟یا وقتی چشمت به گربهء سفید تنهای زخمی میافتد که پاره آجری پایش را شکسته و نقاش در شروع پاراگراف،گربه را سوار کرده روی دو چوب دستی و در صفحهء روبهرویش گربه دراز به دراز افتاده با پایی که بستهبندی شده در باندی و آویزان شده از جایی بر سقف خانهای؟ اندوه چهره و چشمان گربه هم اغواکننده است و این یعنی همان قدرت هنر در ایجاد فریب."