چکیده:
گلدزیهر, مستشرق مجاری الاصل, در بخش اول اثر مشهور خویش «العقیدة و الشریعة فی
الاسلامی»، متعرض بحث عصمت نبی اکرم شده است. وی در مقاله «محمد و اسلام» با استناد
به دلایلی» صلاحیت پیامبر اکرم را به عنوان «اسوه حسنه» کاملا رد و سپس با تکیه بر این ادعاء
معصومیت ایشان را انکار میکند. اگرچه در واکنش به دیدگاه وی» پاسخهای موجزی از سوی
محققان اسلامی داده شده است بخشهایی از آن همجنان بیپاسخ مانده است؛ لذا پژوهش
حاضر درصدد است با اتخاذ روش تحلیلی - انتقادی» ضمن بیان دقیق نظریه گلدزیهر در این
خصوص و استخراج مبانی و مستندات نقلی و درون دینی وی هر یک را بهطور جداگانه مورد
ارزیابی و مداقه قراردهد. یافتههای پژوهش از عدم تسلط و اشراف علمی گلدزیهر بر منابع
اسلامی اعم از و روایات و در نتیجه فهم ناقص و نادرست او حکایت میکند
خلاصه ماشینی:
در واکنش به این نظر، اگرچه تاکنون پاسخهای موجز و مختصری از سوی برخی محققان اسلامی، مانند غزالی مصری در کتاب «محاکمه گلدزیهر صهیونیست» ارائه شده است، لیکن بخشهایی از ادعای وی بدون ارزیابی دقیق علمی باقی مانده است؛ لذا در این نوشتار تلاش میشود ضمن تبیین نظریه گلدزیهر در مقاله «محمد و اسلام»، به این پرسشها پاسخ دهد: مبانی نقلی گلدزیهر و مستندات قرآنی و روایی او درخصوص طرح نظریهاش مبنی بر عدم شایستگی نبی اکرم به عنوان اسوهحسنه چیست؟ تا چه اندازه، مبانی و مستندات نقلی ارائه شده توسط گلدزیهر از اعتبار برخوردار است؟ بیان نظریه گلدزیهر درخصوص عصمت نبی اکرم ایگناس گلدزیهر پیش از مطرح کردن نظریه خویش، از آن به عنوانِ جنبههای منفی تابلوی اسلام یاد میکند و میگوید: اسلام قادر نخواهد بود که نمونه اعلای اخلاقی و اسوه عملی برای مسلمانان ترسیم نماید تا به آن تأسی و اقتدا کنند.
سه اشکال بر مستند قرآنی دوم گلدزیهر وارد است که در ذیل مطرح میشود: اشکال اول ـ ناآگاهی نسبت به لسان عرب شواهدی دال بر عدم اشراف و احاطه گلدزیهر بر دستور زبان عربی وجود دارد که سه نمونه را در ذیل مورد اشاره قرار میدهیم: شاهد اول ـ «لمن کان » بدل است از «کم» وی «لمن» را قیدی برای «اسوة حسنه» در نظر گرفته است و میگوید: در صورتی محمد[(] اسوه حسنه است که امید به خدا و ایمان به روز قیامت داشته باشد، در غیر این صورت، نمیتواند اسوه باشد.