چکیده:
پس از ارتحال پیامبر اکرم(ص) و به وجود آمدن کشمکش میان مسلمانان، گروهی با گردانندگان سقیفه هم پیمان شدند و گروهی نیز در مقابل آنان قرار گرفتند و خلافت و امامت را حق الهی حضرت علی(ع) دانستند. دراین بین گروهی از صحابه پیامبر(ص)، همچون عبدالله بن مسعود، بی طرفی و سکوت اختیار کردند و کم کم با سیاست های خلفا همداستان شدند و این گونه زمینه های لازم برای رشد و تولد گروه قاعدین فراهم شد. عبدالله بن مسعود در سال 21ق و به دستور خلیفه دوم و سمت معلم قرآن رهسپار کوفه شد. حال سعی این مقاله برآن است تا با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع اصلی کتابخانه ای، بازتاب جریان فکری عبدالله بن مسعود و شاگردانش را بر حوادث قرن اول قمری در کوفه واکاوی کند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که خط فکری عبدالله بن مسعود و شاگردانش در کوفه، ایجاد گروهی به نام قاعدین را باعث شد. این گروه در اختلاف ها و کشمکش های سیاسی و نظامی دوران حکومت امیرالمومنین(ع)، با دستاویز بی طرفی و دوری از فتنه، در ورطه «بی تفاوتی» افتادند. آنان از صحنه های سیاسی و اجتماعی غایب شدند و در جنگ های سه گا نه ای که برای امام علی(ع) پیش آمد، به بهانه های گوناگون خود را کنار کشیدند و در تضعیف حکومت آن حضرت نقش بسزایی داشتند.
After the demise of the holy prophet (PBUH) and the emergence of conflicts among Muslims, a group cooperated with the authorities of Saghifah and a group was formed against them and considered the caliphate and pontificated the right of Imam Ali (AS). Among them, a group of prophet’s companions such as Abdullah Ibn Masoud remained impartial and silent and gradually inclined towards the policies of caliphs. This paved the way for the growth of Ghaedin group. Abdullah Ibn Masoud was sent to Kufa by the command of the 2nd caliph as a Quran teacher in the 21 AD. This study aimed at investigating the impact of Abdullah Ibn Masoud and his followers’ thoughts on the 1st century AD events in Kufa. The research method was descriptive-analytic using library and historical sources. The results indicated that their beliefs caused the emergence of a group called Ghaedin in Kufa. Since they tried to be away from the conflicts of the time, they became indifferent and neutral to the important issues and were absent from the social and political affairs. They did not get themselves involved in the triple wars happening to Imam Ali (AS) and played a crucial role in weakening his government.
خلاصه ماشینی:
عبداللهبنمسعود، نشر یا منع حدیث با اندک ﺗﺄملی در جریانهای شکلگرفته پس از رحلت پیامبر(ص)، مبرهن است که پس از ایشان دو جریان متمایز بروز کرد: جریانی که بر کتاب الله و سنت رسول خدا(ص) تکیه و ﺗﺄکید میکرد و بر ژرفنگری بدانها و ﺗﺄمل در آن و تفسیر قرآن و تدوین و ثبت سنت رسول خدا(ص) اصرار میورزید؛ در مقابل جریانی که ازیکسو شعار «حسبنا کتاب الله» (بخاری، 1407: 1/120) سر میداد؛ اما از تدبر و تفسیـر آن جلـوگیری میکرد و ازسـویدیگر، از ثبت و ضبط سنت پیامبر(ص) منع میکرد که ثمره ناگوار این عقیده ایجاد مکتب «اجتهاد و رای» در میان صحابه و همچنین تابعان و دیگر مسلمانان بود.
برای روشنترشدن بحث فوق باید گفت که چرا ابوبکر با تعبیری چون: «بیننا و بینکم کتاب الله فاحلوا حلاله و حرمواحرامه» وصیت پیامبر(ص) را نادیده گرفت؛ همچنین چرا خلیفه دوم در آستانه وفات پیامبر(ص) از آوردن قلم و کاغذ برای آن حضرت جلوگیری کرد و با نسبتدادن هذیان به رسول خدا(ص) و نیز با سردادن شعار «حسبنا کتاب الله» جامعه اسلامی را از وصیت پیامبر(ص) مستغنی دانست؟ و چرا در ابتدا قرآن را برای هدایت مسلمانان کافی اعلام کردند و پس از مدتی، طبق قرائن گفتهشده، از تفسیر آن رویگردان شدند؟ هاشم معروفالحسنی نیز در اثر معروف خود، در اسات فیالحدیث و المحدثین، با بیان ازبینبردن احادیث آن صحیفه توسط ابنمسعود و ذکر این جمله او که گفته «دلها ظرف فرا گیرنده است؛ آنها را به جز قرآن مشغول نکنید» به انحراف عبداللهبنمسعود از ولایت علوی اشاره کرده است و تصریح کردهاست که او با دگراندیشان در حاکمیت وقت، در برابر مولا علی(ع) همسویی میکرده است و بر چرخ خلافت میچرخیده است (معروفالحسنی، 1398: 22).