چکیده:
ابوعلی دقاق نیشابوری (م405) از نامدارترین عارفان قرن چهارم هجری در نیشابور و ملقب به صفاتی چون: «استاد»، «امام فن» و «لسان وقت» بوده است. این القاب، بیانگر استادی و سخنوری وی در «مجالس» عرفانی بوده و آن طور که از شواهد تاریخی و میراث فکری او برمی آید، دقاق با بیان «صریح» و «لسان فصیح» خود، پرشورترین مجالس را در نیشابور و مرو و شهرهای اطراف برپا می کرده و در این مجالس از عمده ترین بن مایه های عرفانی و مضامینی همچون: حال «لطیف» محبت و اینکه دل آدمی گنجینه و وقف آن است؛ ادب در طاعت و اینکه این نوع ادب، آدمی را به خدا می رساند؛ صدق و راست کرداری و اینکه بنده باید آن نماید که هست؛ اهمیت طلب و برتری آن نسبت به یافت و وصال؛ فتوت و جوانمردی و خصومت و دشمنی نورزیدن با خلق، سخن می گفته است. دقاق در زندگی و سلوک خود، عارفی منزوی و دور از شهرت و محبوبیت بوده و گویا صفات «حزن و قبض و نوحه گری» وی، بی ارتباط با انزوای او نبوده است. با این همه، وی در طریقت، پیرو ابوالقاسم نصرآبادی بوده و از علم و ادب و اخلاق او بهره های فراوانی یافته و از سوی دیگر، بزرگانی چون: ابوالقاسم قشیری و ابوسعید ابوالخیر، خوشه چین فضل و ادب و مجلس گویی های وی بوده اند.
در این مقاله کوشیده ایم، بعد از کلیاتی درباره زندگی و استادان و آثار و اندیشه های دقاق، به کمک نسخه خطی و گران بهای «الشواهد و الامثال» - که در بردارنده مجالس و گفتارهای دقاق است – برای نخستین بار به بخشی از عمده ترین مضامین فکری و میراث عرفانی وی اشاره کنیم؛ میراثی که علیرغم اهمیت فراوان در سنت مجلس گویی و مطالعات تاریخی تصوف، مغفول مانده و توجه چندانی بدان نشده است.
Abu Ali Daqaq (405 A.H.), known as “Master”, “Imam of Art”, and “Orator of Time”, was one of the most famous sufis in Nyshabour in the fourth century A.H. These epithets showed his gifts and skills in the mystical majales. According to the historical evidence and intellectual heritage, he held the most fervent meetings in Nyshabour, Marv, and cities around. With his “explicit explication” and “eloquent speech”, he spoke about the most significant mystical themes such as “delicate” mode of affection that human heart is its source and treasure; courtesy in obedience and this leads human beings close to God; verity and good deeds in that human must show himself as he is; the importance of wanting and its superiority over gain and join; chivalry, magnanimity, and no hostility and enmity to others. Daqaq was an ascetic mystic who avoided popularity, and it seems his association with “grief, sorrow, and gloom” was not unrelated with his seclusion. However, he was a disciple of Abolqāsem Nasr‛abadi, and great men like Abolghāsem Ghoshayri and Abu Said Abu al-khayr were among his celebrated students. In this article, after reviewing Daqaq’s life, masters, works and thoughts, we tried to refer to his major intellectual and mystical heritage for the first time using the invaluable manuscript al-Shavahed wa al-Amthāl, which includes his speeches and meetings. In spite of its great importance in the tradition of oratory and historical study of mysticism, Daqaq’s legacy had been neglected.
خلاصه ماشینی:
این القاب، بیانگر استادی و سخنوری وی در «مجالس » عرفانی بوده و آن طور که از شواهد تاریخی و میراث فکری او برمیآید، دقاق بـا بیان «صریح » و «لسان فصیح » خود، پرشورترین مجالس را در نیشابور و مرو و شـهرهای اطـراف برپا میکرده و در این مجالس از عمدهترین بن مایه های عرفانی و مضامینی همچون: حال «لطیـف » محبت و اینکه دل آدمی گنجینه و وقف آن است ؛ ادب در طاعت و اینکه این نوع ادب، آدمـی را بـه خدا میرساند؛ صدق و راست کرداری و اینکه بنده باید آن نماید که هست ؛ اهمیت طلب و برتری آن نسبت به یافت و وصال؛ فتوت و جوانمردی و خصومت و دشمنی نورزیدن با خلق ، سخن مـیگفتـه است .
در این مقاله کوشیدهایم ، بعد از کلیاتی دربارٔە زندگی و استادان و آثار و اندیشه های دقـاق، بـه کمک نسخۀ خطی و گرانبهای «الشواهد و الأمثال» - که در بردارندٔە مجـالس و گفتارهـای دقـاق است – برای نخستین بار به بخشی از عمدهترین مضامین فکری و میراث عرفانی وی اشاره کنیم ؛ میراثی که علیرغم اهمیت فراوان در سنت مجلس گویی و مطالعات تاریخی تصوف، مغفول مانده و توجه چندانی بدان نشده است .
٢. استاد شفیعی کدکنی در مقاله ای با عنوان «یک منبع ناشناختۀ تصوف خراسان از قرن پنجم »، این رساله را معرفی کرده و از اهمیت این رساله و اینکه «مهم ترین مأخذ دربارة زندگی و سخنان ابوعلی دقاق است » سخن گفته اند.