چکیده:
مشارکت سیاسی، و حاکمیت مردم بر مردم (دموکراسی)، یکی از الگوهای جدید و دستاوردهای تمدن امروز برای اداره و نظام مدیریتی جامعه است. پیچیدگی مدیریت جامعه و میزان مطالبات مردم و اجرای توسعه یافته این الگو در جوامع پیشرفته، وظائف ما را در شناخت هر چه بیشتر این حق عمومی از منظر دینی گوشزد می کند. جالب است این الگو به نحو کم سابقه و در عین حال متعالی و درخشانی 1400 سال پیش در حکومت امام علی علیه السّلام اجرا شده است. در این نوشتار اهمیت و میزان مشارکت سیاسی مردم در سرنوشت اجتماعی خودشان را از منظر قرآن و نهج البلاغه و تفسیر و تحلیل پاره ای از محققان اسلامی را بررسی می کنیم.
خلاصه ماشینی:
"آیا مردم در مسایل سیاسی و اجتماعی حق مشارکت دارند؟ در صورت قائل شدن به این حق، بهصورت فعال و تعیینکننده خواهد بود یا انفعالی؟ اینها ازجمله پرسشهایی است که در بررسی موضوع مشارکت بهذهن خطور میکند؛ اما نسبت بهمشارکت مردم، رویکردهای و فرضیههای متفاوتی وجود دارد که عبارتند از: 1.
بهعبارت دیگر، مشارکت سیاسی عبارت است از شرکت در فراگردهای سیاسی که بهگزینش رهبران سیاسی منجر میشود و سیاست عمومی را تبیین میکند و یا برآن تأثیر میگذارد (آبراکسی، 1376: 38) و تعریف عام این مفهوم چنین است: مشارکت سیاسی، بهآن دسته از فعالیتهای ارادی دلالت دارد که از طریق آنها اعضای یک جامعه در انتخاب فرمانروایان و بهصورت مستقیم و غیرمستقیم در شکلدادن سیاست جامعة خود نقش دارند (تبریزی محسن، همان، 1375: 93).
بنابراین با توجه بهاین که انسان موجودی اجتماعی است و مخاطب دین نیز مردم و هدف آن هم، ارتقابخشیدن بهزندگی فرد و جامعه است، طبق قاعده حسن و قبح عقلی میتوان ادعا کرد که اگر مشارکت مردم باعث شود که انسان بههدفهای ترسیمشده دینی، سریعتر نزدیک شود و یا جامعه را بهمرحلهای از رشد فکری و فرهنگی برساند که آموزههای فطری بهصورت شایستهای در جامعه تحقق یابد، نهتنها مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود از منظر عقل و عقلا مطلوب میشود، بلکه بهکارگیری چنین روشی در ادارة امور جامعه لازم و ضروری بهنظر میرسد.
بنابراین، مردم برای انجام واجبات کفایی چارهای جز مشارکت جمعی برای تعیین سرنوشت عمومی و اجتماعی خود ندارند و بخشی از آن چه مشارکت سیاسی نامیده میشود، در حوزه شریعت اسلام جزو واجبات کفایی محسوب میشود (عمید زنجانی، ۱۳۷۷: ص 35)."