چکیده:
ناصر خسرو شاعری است منحصر بفرد، یکی از این جهت که در ردیف معدود شاعرانی است که با تحقیق و تفحص را ه خود را- جدا از هر گونه تعصب و نگرشی – یافته و برای اثبات درست بودن راه خود از نظر منطقی بویژه متوسل شدن به کلام وحی از هر کوششی در این راه فروگذاری نکرده است و در این ارتباط بیشتر به تاویل نظر دارد که در نهایت این تاویل را به خاندان عصمت و طهارت (ارجاع می دهد و با این نگاه که مامور تبلیغ راه خود نیز میباشد تمام مباحث منطقی را برای دنبال کردن و به نتیجه رساندن راه خود طی کرده و هم از معانی و مفاهیم و هم از الفاظ و ترکیبات قرآنی در لابه لای نوشتهها به ویژه در دیوان بهرهمند گردیده است. تحقیق حاضر به روش کتابخانهای و به صورت داده های مطالعاتی و برداشت های استدلالی و به روش توصیفی و تحلیلی به بسیاری از سوالات و ابهامات در این خصوص پاسخ می دهد.
خلاصه ماشینی:
"چنانچه از اوضاع و احوال و شرح حالات و احوال خود او در لابلای آثارش و ذکر احوالات وی در تذکرهها و کتب متعدد برای ما روشن است – میدانیم که او در علم «ملل و نحل» و کسب اطلاع بر مذاهب و ادیان رنج فراوانی را برده و نه تنها مذاهب اسلامی بلکه ادیان دیگر مانند دین هندوان و مانویان و نصاری و زردشتیان را نیز تحصیل کرده و از کتاب «زند» و «پازند» مکرر صحبت به میان آورده و زمال شاه و میر چو توحید شد دلم گفتم که راه دین بنمایید مر مرا زی اهل طیلسان و عمامه وردا شدمزیرا که زاهل دنیا دل پرجفا شدم «دیوان ق 62 ب 15-14 ص 139» ********** گفتند: شادباش که رستی زجور دهر (دیوان – ق 62) تا شاد گشت جانم و اندر دعا شدم «دیوان ق 62 ب 16 ص 139» راهی است به دین اندر مرشعیت حق راراهی که در و رهبر زی شهر کمالست (دیوان – ق 22) جز راه حر و ری و کرامی و کیالیزین راه مشو یک سو گر مرد کمالی «دیوان ق 21 ب 36- 35 ص 44» و باز در قصیده 11 دیوان عنوان میدارد: ای خوانده کتاب زند و پازنددل پرز فضول و زند بر لب زین خواندن زند تا کی و چند؟زردشت چنین نوشت در زند؟ «دیوان ق 11 ب 2-1 ص 23» که در اینجا روی سخن شاعر به فرد زردشتی است که به کتاب مذهبی خود عمل نمیکند و ]ظاهرا پیروان همه مذاهب موردنظر است[ (شعار جعفر، گزیده اشعار ناصرخسرو پاییز 69 – چاپ چهارم انتشارات علمی) و باز: زفلسفی و مانوی و صابی و دهری درخواستم این حاجت و پرسیدم بی مر «دیوان ق 242 ب 58 ص 510» و دیگر: چو فرقان از کتب و چو کعبه زبناهازاندیشه غمی گشت مرا جان به تفکراز شافعی و مالک و زقول حنیفیهر یک به یکی راه دگر کرد اشارتچون چون و چرا خواستموآیت محکم (دیوان – ق 242) چون دل زتن مردم و خورشید زاخترترسنده شد این نفس مفکر ز مفکرجستم ره مختار جهان داور رهبراین سوی ختن خواند مرا آن سوی بربردر عجز بپیچیدند، این کور شد آن کر «دیوان ق 242 ب 39-35 ص 508» و همچنین به ثنویت مانی اعتراض دارد به اینکه نور با ظلمت یک نهاد نیست و خیر و شر با هم برابر نتوانند بود؛ آنچهزیر روزوشب باشد نباشدیکنهادچونگمانآید کهگشتهاستاو یگانهمرترا راه از این جا گم شدست ای عاقلان بر مانوی آنگهی به بایدت ترسیدن که پیش آرد دوی «دیوان ق 164 ب 13-12 ص 345» «اندیشه و عقاید کلامی ناصر خسرو» به این نکته دست مییابم که او عقیده و انتخابی خود را ]گذشته از درست یا غلط بودن [ با تحقیق و تفحص و جستجوی خاصی پیدا کرده زیرا که عقاید پیشینیان را مورد مطالعه قرار داده و همه این بیتها بهترین دلیل برای حقیقتیابی و جدیت در مسیر فرارویش میباشد."