چکیده:
در نهجالبلاغه الفاظ و تعبیرهایی به کار رفته است که معانی متأخر کلامی ـ فلسفی دارد و با شرایط تاریخی قرن اول هجری همخوان نیست. برخی مؤلفان این ناهمخوانی را نپذیرفتهاند و معتقدند که امام علی(ع) واضع این الفاظ و تعبیرها بوده است. گروهی دیگر کوشیدهاند شواهد تاریخی بر وجود بافت تاریخی مناسب ارائه کنند اما آنچه مطرح میشود تنها امکان وجود چنین مباحثی را نشان میدهد نه اینکه شاهدی تاریخی در اثبات آن ارائه دهد. برخی دیگر سعی کردهاند نشان دهند که بخشی از موارد مشکوک، سخنانی از شخصیتهای دینی متأخرتر، از جمله امامان شیعه ـ از قرن دوم به بعد ـ است. با این حال، در این روش نیز بافت تاریخی نصوص، بازسازی نشده و دربارۀ آغاز بحث و تحولات آن سخنی به میان نیامده است. در مقالۀ حاضر تلاش بر این است که ریشههای تاریخی موضوع وجود و عدم در قرآن، روایات، منابع کلامی و فلسفی و مناظرههای مسلمانان با پیروان دیگر ادیان در قرنهای دوم و سوم هجری، بررسی و تحلیل شوند و پاسخ بهتری برای این مسئله بیان گردد.
خلاصه ماشینی:
در مورد نهج البلاغه ، پیش از این کسانی همچون ابن خلکان و شمس الدین ذهبی و در دورٔە معاصر شوقی ضیف و دیگران ، مسائل و شبهه هایی مطرح کرده اند که بسیاری از محققان با آن مخالفت کرده اند زیرا از یکسو کلی گویی و بحث دور از تحقیق علمی جایی برای دفاع از نظر آن ها باقی نمی گذارد و از سوی دیگر، این تصور در بسیاری از محافل شیعه و اهل سنت وجود داشت و دارد که نقد منابع برابر است با نقد بزرگان و شخصیت های دینی ؛ حال آنکه چنین نیست و نقد منابع به دور از جانبداری ، نتایجی قانع کننده و قابل تطبیق بر اوضاع تاریخی زمان گویندگان یا مؤلفان آن منابع به دست خواهد داد.
(ع ) شوقی ضیف ، همچنین بر این باور است که خطبه های بسیاری از امام علی در منابعی همچون البیان و التبیین (جاحظ )، عیون الأخبار (ابن قتیبه ) و تاریخ طبری برجای مانده ، اما عمدٔە خطبه هایی که در کتاب های متأخر به ویژه نهج البلاغه نقل شده ، مجعول است و این سخن درستی به نظر نمی رسد، زیرا بخش زیادی از خطبه های نهج البلاغه از همین کتاب هایی است که او نام می برد و از همین رو شوقی ضیف [٥٢، ج٢، ص١٢٨] اذعان می کند که اگر خطبه ها از این منابع باشد، می توان بر آنها اعتماد کرد [برای نقدی جامع بر نظرات شوقی ضیف ، نکـ : ٤٧، ص٩١ـ١٠٧].