چکیده:
از مهمترین مناقشات و مجادلات علمی در باب شعر حافظ، بحث دربارة وجوه مختلف قرائت ابیاتی از دیوان اوست، و از جملة معروفترین موارد آن میتوان به اختلاف نظر در مورد تعلّق قید «همیشه» به یکی از دو جملة پایه و پیرو مصراع دوم در بیت معروف «از آن به دیر مغانم عزیز میدارند/ که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست» اشاره کرد. اغلب حافظپژوهان و مصحّحان دیوان او، در این مورد قائل به تعلّق قید «همیشه» به جملة پایة «که آتش[ی] در دل ماست» هستند. در پژوهش حاضر، با استخراج شواهدی از کاربردهای معنایی مختلف قیود دیمومت و استمرار از قبیل «همیشه» و مترادفات آن، در انواع مختلف جملات منفی در متون فارسی دری، و دستهبندی آنها و اثبات وجود معنای «هرگز» در برخی شواهد و با اشاره به سابقة وجود چنین ساختاری در زبانهای باستانی و میانة ایرانی، ضمن طرح دیدگاههای گوناگون در باب وجوه قرائت دوگانة بیت مذکور و نقد آنها، چنین نتیجه گرفته شده است که با توجّه به سوابق و شواهد موجود، نه تنها اشکالی بر فرض تعلّق قید «همیشه» به فعل «نمیرد» وارد نیست، بلکه به احتمال قریب به یقین شاعر به تعلّق این قید به جملة موصولی (نمیرد همیشه) بیشتر نظر داشته است.
One of the most important scientific controversies about Hafez’ poetry is the debate about the different readings of the verses of his Divan. Among the most famous cases of such disagreement is about the belonging of the adverb “همیشه” (always) to the main or the subordinate sentence of the second hemistich of the verse از آن به دیر مغانم عزیز میدارند//که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست. Most of the Hafez researchers and editors have considered the adverb as a part of the main sentence (که آتشـ[ی] در دل ماست).
In this study the evidences of various uses of the adverbs of continuity and permanency, such as “همیشه” and their cognates in various negative sentences in modern Persian are extracted. After categorizing them, the meaning “never” for such words is proved and the history of such structures in old and middle Iranian languages has been traced. After presenting the various ideas about the double reading aspects of the verse in question, it is concluded that not only it is not wrong to assume the adverb as relating to the verb “نمیرد”, but also it is more probable that the poet has considered it as the adverb of relative sentence (نمیرد همیشه).
خلاصه ماشینی:
در پژوهش حاضر، با استخراج شواهدی از کاربردهای معنایی مختلف قیود دیمومت و استمرار از قبیل «همیشه » و مترادفات آن ، در انواع مختلف جملات منفی در متون فارسی دری، و دسته بندی آنها و اثبات وجود معنای «هرگز» در برخی شواهد و با اشاره به سابقۀ وجود چنین ساختاری در زبان های باستانی و میانۀ ایرانی، ضمن طرح دیدگاه های گوناگون در باب وجوه قرائت دوگانۀ بیت مذکور و نقد آنها، چنین نتیجه گرفته شده است که با توجه به سوابق و شواهد موجود، نه تنها اشکالی بر فرض تعلق قید «همیشه » به فعل «نمیرد» وارد نیست ، بلکه به احتمال قریب به یقین شاعر به تعلق این قید به جملۀ موصولی (نمیرد همیشه ) بیشتر نظر داشته است .
نگارنده در شاهنامه شواهدی از کاربرد برخی صفات و قیود دیگر با این ویژگی یافته اسـت کـه ذکر آنها در اینجا چندان بی ارتباط به موضوع بحث مقالة حاضر نمی نماید: هر هیچ نشایست بد در نیستان بسی ز شوری نخورد آب او هر کسی (فردوسی ، دفتر ششم ، ص ٨٠، بیت ١١٥٥) به هر کار فرمان مکن جز به داد که از داد باشـــد روان تو شاد (همان ، دفتر هفتم ، ص ́O، بیت ́O) سخت هرگز، اصلا ز ضحاک تازی است ما را نژاد بدین پادشاهی نیم سخت شاد (همان ، دفتر یکم ، ص ٣٠٩، بیت O) بنیز هرگز چه ماند - بدو گفت - جاوید چیز که آن چیز کمـــی نگیـــرد بنیز (همان ، دفتر هفتم ، ص ٣٠١، بیت O) چو درویش مردم که نازد به چیز که آن چیـــز گفتن نیـــرزد بنیز (همان ، دفتر هفتم ، ص ٢٠٧، بیت ١٤٢١) منابع و مآخذ الف )کتاب ها: ۱- استعلامی ، محمد(۱۳۸۳)، درس حافظ ، چاپ دوم ، تهران ، انتشارات سخن .