چکیده:
از جمله پدیده ها و عوامل تنظیم کننده نظم اجتماعی، قانون است که محور استحکام و انسجام هر جامعه ای می باشد. هدف تحقیق حاضر تبیین قانون گریزی بر پایه نظریه پیوند اجتماعی تراویس هیرشی است. از نظر هیرشی پیوند اجتماعی و شبکه اتصالات اجتماعی عامل مهمی در همنوایی و احساس تکلیف افراد در قبال قواعد رسمی و غیررسمی جامعه می شوند. جامعه آماری از بین شهروندان ساکن بالای 18سال شهرستان اهواز انتخاب شدند. یافته ها نشان داد که بیشترین و کمترین حوزه قانون گریزی به ترتیب مربوط به قانون گریزی راهنمایی-رانندگی(میانگین05/3) و فرهنگی–آموزشی(میانگین47/2) است. مشخص شد که بین متغیرهای جنسیت، وضعیت تاهل، وضع درآمد و وضعیت شغلی رابطه معناداری وجود دارد. ضرایب همبستگی حاکی از رابطه معنادار میان متغیر پیوند اجتماعی با ابعاد قانون گریزی و شاخص ترکیبی کل قانون گریزی است. در قسمت تحلیل مسیر، بعد اعتقاد به اعتبار اخلاقی-هنجاری بالاترین سهم را در تبیین قانون گریزی به خود اختصاص داد. نتیجه کلی اینکه هرچقدر فرد حائز پیوندها وشبکه اتصال اجتماعی قوی با جامعه باشد، به همان نسبت قانون مند خواهد شد.
Among the phenomena and factors regulating social order, the law is the axis of solidarity and coherence of any society.The purpose of this study is to explain the escape rule based on Travis Hirschi's social link theory.Social links and social networking links are an important factor in the coherence and sense of responsibility of individuals in relation to formal and informal rules of society.Statistics in the studied society indicate high level of disorder and legal exclusion in areas such as crimes (criminal and non-judicial), violations of administrative, administrative and other matters.The findings showed that the highest and lowest area of law-abidingness is related to driving guidance and cultural-educational exclusion law.It was found that there is a significant relationship between gender, marital status, income status and job status.Correlation coefficients indicate a significant relationship between the social link variable with the law of escape rule and the combined index of total escape rule.The overall result is that as much as a person with links and a network of strong social connections with society, it will be equally legitimate.
خلاصه ماشینی:
محققان معتقدند که اولا، اعتقاد و باور ضعیف به قانون بستر و عامل مهمی در شکلگیری بزهکاری دربین هر چهار گروه است؛ دوما، پیوند با خانواده و مدرسه در پیشبینیپذیر بودن بزهکاری مؤثر است؛ سوما، بهاستثنای گروه مراکشی، نظارت پایین و ارتباطات ضعیف در خانواده اگر با تضاد زیاد و عملکرد بد در مدرسه همراه باشد، نرخ بزهکاری را افزایش میدهد؛ چهارما، زمان فراغت ابزار مهمی برای مشغولیت و درگیر شدن با جامعه و پیوند اجتماعی است و موجب میشود تا افراد کمتر فعالیتهای غیرمتعارف و خلاف عرف مرتکب شوند و درنتیجه بزهکاری کاهش مییابد.
بهنظر هیرشی، چهار پیوند اجتماعی مثبت از این قرارند: الف) دلبستگی به هنجارهای فردی و نهادی (attachment to conventional people and institutions)؛ ب) تعهد به همنوایی (commitment to conformit)؛ ج) درگیر شدن در فعالیتهای مرسوم (involvement in conventional activitie)؛ د) اعتقاد به اعتبار اخلاقی هنجارها در جامعه (belief in the moral validity of social rule) (کندال، 1392: 304).
3 اعتقاد به اعتبار اخلاقی هنجارهای جامعه هیرشی بزهکاری را بهمعنای ضدیت با اعتقادات و اخلاق مرسوم جامعه نمیداند و برایناساس کارآیی این پیوند را وابسته به کارآیی و پایداری دیگر پیوندهای اجتماعی میداند و معتقد است که شخص ضمن آنکه باید از قوانین و نظام قانونی و حقوقی حمایت کند همزمان باید آنها را بهلحاظ درونی و ذهنی بپذیرد (Hirschi, 1969: 26).