چکیده:
لوگوهای مطبوعاتی که در روزگار قاجار «سرعنوان» نامیده میشدند، حاصل تلاشهای آغازین طراحان گرافیک (به تعریف امروزی) برای خلق لوگوهای نوین هستند. این آثار قسمتی از دودمان گرافیک امروزی ایران را تشکیل میدهند که توجه به آنان به سبب نحوه بیان بصری و از سوی دیگر، شناخت شرایط ویژه دوران قاجار حائز اهمیت است. بهعنوان دامنه مطالعاتی، این مقاله از شعر دوران مشروطه که رابطه مستقیمی با گفتمان مشروطهخواهی در دوره قاجار دارد و در آن چهرههایی چون بهار، عارف، سید اشرف، میرزاده عشقی و فرخی، پررنگ هستند، سود میبرد. هدف اصلی این مقاله شناخت رابطه لوگوهای مصور مطبوعاتی و نشانههای فرهنگی در شعر دوره مشروطه است که با رویکرد بینامتنی و روش تحلیلی- تطبیقی صورت میگیرد. شناخت دلالتهای مستقیم و ضمنی در نشانههای انسانی، حیوانی، گیاهی و همچنین نشانههای مربوط به مکان و اشیاء، موردنظر این پژوهش بوده است. پرسش اصلی این است که چگونه گفتمان غالب دوره مشروطه که در شعر این دوران نیز منعکس است، بر لوگوتایپهای مصور اثر گذاشته و بیان جدیدی از نشانههای فرهنگی را ارائه کرده است. یافتههای پژوهش در دو بخش نحوه بیان بصری و بازنمایی نشانههای فرهنگی قابلتقسیم است: در بخش اول، به نظر میرسد است که طراحان گرافیک در بخش نوشتار لوگوها، علاوه بر استفاده از خوشنویسی با استفاده از ترفندهایی چون تغییر چینش حروف، سادهسازی، برجستهسازی و اغراق، به بیان بصری جدیدی نائل شدهاند؛ از طرف دیگر با وجود اینکه تصویر بر مبنای نوشتار طراحی شده اما گاه ازنظر میزان اشغال فضا و انتقال مفاهیم به آن برتری مییابد. در بخش دوم این پژوهش، به این نتیجه میرسیم که در لوگوهای مصور مطبوعاتی، نشانههای فرهنگی دیرپا و ریشهدار با بیانی نو و متناسب با دوران و بهمثابه بخشی از گفتمان حاکم، بازتولید شدهاند.
خلاصه ماشینی:
هدف اصلی این مقاله شناخت رابطه لوگوهای مصور مطبوعاتی و نشانههای فرهنگی در شعر دوره مشروطه است که با رویکرد بینامتنی و روش تحلیلی- تطبیقی صورت میگیرد.
ضرورت این پژوهش در این است که نهتنها با نمایش حضور شعر دوران مشروطه در لوگوتایپ مطبوعاتی این دوران، همحضوری نمادهای دیرپا در دو وجه بارز فرهنگی نمایان میشود بلکه توجه به نحوه بیان بصری لوگوها و رابطه آنان با نشانههای فرهنگی، ما را از یکسو با سابقه طراحی گرافیک ایران بهعنوان بخشی از هویت فرهنگی و از طرف دیگر با گفتمان حاکم دوران آشنا میسازد.
عارف قزوینی در سالهای نخستین انقلاب مشروطه، در غزل «زندهباد» به شادباش سرداران راه آزادی میسراید: نابود باد ظلم چو ضحاک ماردوش تا بود و هست کاوه حداد زندهباد (عارف،1380: 45) شاه را شیوه دیرینه که بیداد کند تا ابد کار رعیت که ز شه داد کند گر کمر کاوه به شاهی فریدون بود گونگون، دست علم، کاوه حداد کند (همان: 125) فرخی آرزوی داشتن رهبری چون کاوه را چنین ابراز میدارد: خونریزی ضحاک در این ملک فزون گشت کو کاوه که چرمی به سر چوب نماید (فرخی، 1369: 132) میرزاده عشقی در غزلی با عنوان «ز اظهار درد، درد مداوا نمیشود / شیرین دهان به گفتن حلوا نمیشود» میسراید: کم گو که کاوه کیست، تو خود فکر خود نما با نام مرده مملکت احیا نمیشود (قائد، 1377: 52) از قهرمانان دیگری چون سیاوش نیز در شعر دوران مشروطه به فراوانی یاد شده است.
حضور زنان در لوگوهای مصور و شعر دوره مشروطه بسیار کمرنگ است؛ در لوگو نشریه توفیق، زنی در حال مطالعه تصویر شده است.