چکیده:
پیشرفت هایی که در دویست سال گذشته در علوم فیزیکی و زیستی حاصل شده،
شناخت ما از جهان را به نحو بی سابقه ای افزایش داده است. همچنین، پیشرفت در ابعاد
کاربردی علم، توان زیادی برای استفاده از طبیعت و کنترل اذهان بشری، به انسان بخشیده
است. اما نتایج علم و فناوری برای بشر، هم سودمند و هم زیان بخش بوده است؛ برای
مثال، دانش علمی و فنی، وسایل رفاه بشری را بیشتر کرده و استاندارد حیات را به طور
چشمگیری بالاتر برده است، اما از سوی دیگر، این دانش برای نابودی انسان ها و تخریب
محیط زیست نیز به کار رفته است، و سنگینی شرور آینده بشریت را تهدید می کند. به
نظر ما بروز این شرور ناشی از جدایی دانش از حکمت است و ریشه آن را در حاکمیت
جهان بینی سکولار بر جوامع علمی معاصر است. امروزه، اولویت تحقیقات علمی بر تامین
امیال جوامع علمی یا قدرتمندان است، و جدایی دانش از حکمت باعث ایجاد اضطراب،
عدم احساس امنیت، و تضعیف اخلا ق و معنویت شد ه است. عالمان معتق د به این
جهان بینی، به نتایج کار خود قانع اند و فراموش می کنند که علم باید در خدمت انسان ها
باشد، نه وسیله استثمار آن ها. اما در یک زمینه خداباورانه، علم همراه با حکمت است و
برای حل مسائل بشری و جوامع انسانی به کار می رود؛ هدفی که رضایت خداوند و
سعادت بشر در آن است. در این بینش، طبیعت، ودیعه الهی تلقی می شود که بشر وظیفه
دارد آن را حفظ کند. پس همه برنامه های مربوط به پیشرفت های علمی و فناورانه باید با
نظم خدادادی هماهنگی داشته باشد و نیازهای مشروع افراد بشر و جوامع انسانی را
برآورده کند.
خلاصه ماشینی:
متأسفانه در عصر ما علم و فناوری بیشتر برای نابودی انسانها و آلودگی محیط زیست بهکار رفته است، و این دلیل است که تعداد بیشماری از عالمان در مراکز تحقیقاتی نظامی مشغول تولید ابزارهای تخریب انبوه بودهاند و جوامع علمی هم بهطور عمده، نقشی منفعلانه در این قضایا ایفا کردهاند.
ماکسول منشأ مشکلات ناشی از سوءکاربرد علم را در عدم همراهی علم با حکمت میداند: «علم طبیعی در افزایش دانش ما فوقالعاده موفق بوده است، آن منافع بیشماری برای بشریت به بار آورده است؛ اما علم و فناوری جدید که قدرت عمل ما را افزایش میدهد، در صورت فقدان حکمت میتواند به مصیبتها و مرگ انسانها منجر شود و [در صورت حسن استفاده] میتواند برای بشر منافع داشته باشد.
بهطور خلاصه، جدایی دانش، بهویژه دانش علمی، از حکمت به ناامنی، اضطراب، بیاخلاقی و انحطاطِ بُعد معنوی بشر منجر شده است، به عوض آنکه بهمنظور ایجاد آسایش و تأمین نیازهای معنوی انسانها باشد.
به نظر نگارنده همه نتایج نامطبوع علم فعلی در حاکمیت جهانبینی سکولار در میان عالمان معاصر ریشه دارد که نتایج زیر را به بار آورده است: - طرد هر دانشی که ریشه در حواس ما ندارد؛ - نادیدهگرفتن ملاحظات اخلاقی در کارهای علمی؛ - استثمار طبیعت و جوامع انسانی؛ - غفلت از کلنگری به واقعیات؛ - غفلت از دغدغههای بنیادی بشر.
غفلت از ملاحظات اخلاقی در علم، احساس دانشمندان نسبت به نتایج کار علمیشان را نیز تضعیف کرده است؛ و این خود به انحطاط شرایط بشر در سراسر جهان منجر شده است.
جدایی دانش، بهویژه دانش علمی، از حکمت، به Technopoly Big science ناامنی، اضطراب، بیاخلاقی و فراموشی بُعد معنوی انسانها منجر شده است، بهجای آنکه مایه خوشی، رفاه و رشد معنوی انسانها باشد.