چکیده:
هدف: این نوشتار در صدد است با توجه به تعریف خود از دین و علم دینی، الگویی راهبردی ارائه دهد تا بتوان مجموعه ظرفیتهای دین را برای تحقق هدف مورد نظر؛ یعنی تحول در علوم انسانی به کار گرفت که این مهم در گرو تعریف و نگاه راهبردی به دین و تعامل آن با علم است. روش: روش تحقیق، پردازش و تحلیل دادهها و اطلاعات خامی است که به صورت کتابخانهای و دیجیتالی گردآوری شدهاند. یافتهها: دین بسان برنامهای جامع و چندوجهی، قادر است ظرفیتها و نیازهای لازم را برای تحول در علوم انسانی تامین کند. راهبردی که دین به منظور تحول در علوم انسانی ترسیم میکند، از دو حیث بینشی و روشی، قابل تامّل و اجراست. دین از حیث بینشی، با ارائة اندیشههای کلان و بنیادین و گزارهها و فرضیههای صادق علمی و از حیث روشی نیز با تقویت منابع شناخت و معرفت در تولید و پردازش علوم انسانی و ارائة اصول و راهکارهای موثر در روند تعلیم و تعلّم، قادر است افق نوینی از جایگاه علوم انسانی و کارکردهای آن را فراروی بشریت قرار دهد. نتیجهگیری: به باور نویسنده، بدون کاربست آموزههای دینی، دستیابی به نظام جامع علوم انسانی و ایجاد تحول در آن، امری بعید به نظر میرسد. به نظر میرسد دست نیاز علوم انسانی در هیچ برههای از زمان بیش از امروز به سوی آموزههای دینی بلند نبوده است.
Objectives: In this research we cast a cursory glance at the definition of religion and religious science and suggesting a strategic pattern to maintain basic changes in human sciences. Method: The method of the research is processing and analyzing the data which are gathered digitally and library. Results: Necessities for changes in human sciences are fully achieved in religious approach .the strategy suggested by religion are functional both in method and in insight. The vision and insight aspect of religion is through its principal thoughts، true scientific hypotheses and the method is developing cognition and knowledge resources in production of human sciences and suggesting effective ways in education process. Conclusion: The author of the article believes that a comprehensive system in human sciences is just achieved through religious teachings.
خلاصه ماشینی:
به تصویر صفحه مراجعه شود نکته گفتنی در این میان آنکه، علوم انسانی بیش از علوم تجربی به آموزهها و گزارههای وحیانی نیازمند است؛ زیرا در علوم تجربی، کار بر روی محسوس صورت گرفته و روش تولید علم بر اساس تجربه و مشهودات است و آنچه تولید میشود به مدد سمع، بصر و دیگر قوای حسی به چنگ میآید؛ اما در علوم انسانی، خمیرمایة کار محسوس و مشهود نیست، بلکه بر اساس معقول بوده و اغلب تولیدات علمی آن با روشهای تحلیلی و استدلالی به ثمر میرسد و نه تجربی و حسی.
(مهدوینژاد، 1381) به تصویر صفحه مراجعه شود اما در طرح 2، دین، برنامة جامع سعادت دنیوی و اخروی انسان در پرتو عقل و نقل تعریف میشود که در این رابطه، علم معلول و برخاسته از دین و دین منشأ علم است؛ چرا که علوم انسانی یا تجربی، یا از گزارههای نقلی (وحی قرآنی یا وحی بیانی) سرچشمه میگیرند یا از گزارههای عقلی (پیامبر درونی) که هر دو منبع، دینی و الهیاند و هیچ گزارة علمی نیست مگر آنکه برخاسته از این منبع باشد.
(لیثی واسطی، 1376: 276) اگر یک مهندس سدسازی پس از بررسیهای علمی و آزمایشگاهی، میزان استحکام لازم و قواعد اساسی برای ساختن سد را به دست آورد اما به دلایلی از جمله سهلانگاری یا غفلت، به یافتههای علمی خود عمل نکرد و با ساختن سد ناقص، موجب ضرر به دولت و مردم شد، این شخص مورد نکوهش قرار خواهد گرفت و در مقابل خداوند متعال مسئول خواهد بود؛ همانطور که عالم بیاعتنا به احکام فقهی یا اخلاقی مورد مذمت است.