چکیده:
هدف: معرفی مختصر رویکرد تاسیسی علم دینی دکتر خسرو باقری و ارزیابی برخی از مبانی علمشناختی و دینشناختی آن و همچنین بررسی برخی نتایج این نظریه. روش: برای گردآوری اطلاعات از روش کتابخانهای و برای نقد دیدگاه، از روش فلسفی استفاده شده است. یافتهها: 1. مبانی علمشناسی و دینشناسی رویکرد تاسیسی علم دینی، نیازمند تدقیق بیشترند. 2. بر خلاف دیدگاه باقری و البته بر اساس مبانی مختار ایشان، میتوان قرائت قابل قبولی از رویکرد تهذیبی در تولید علم دینی ارائه کرد. 3. با وجود تلاش انجام شده توسط باقری، این نظریه نتوانسته است از نسبیتگرایی معرفتشناختی نجات یابد. 4. ناکامی علم دینی در عرصة نظر و عمل، هر چند ممکن است از لحاظ منطقی تاثیری در اعتبار دین نداشته باشد، اما نمیتوان تبعات روانشناختی و جامعهشناختی آن را نادیده گرفت. بر این اساس، باید مراقب تلاشهایی که در عرصة سیاستگذاری، برنامهریزی و اجرا در زمینة علم دینی صورت میگیرد، بود. نتیجهگیری: نقادی نظریههای علم دینی و آشکار ساختن ابهامات آن، زمینه را برای گسترش و تعمیق ادبیات این بحث فراهم میآورد و افق روشنتری را پیش روی فعالان این عرصه میگشاید.
Objectives: This short piece of writing intends to elucidate the established pattern of religious science of Dr. Khosro Bagheri and evaluating foundations of cognitive science and theological and their results. Method: The method of the research is library and philosophical method in criticizing. Results: 1- foundations of cognitive science and theological of established pattern of religious science have to be more analyzed and studied. 2- contrary to the view of dr. bagheri and based on his own Free principals; an acceptable interpretation of humane approach is accessible. 3-in spite of all bagherie، s attempts; the theory failed to conquer the relativity of knowledge.4- the failure of religious practice and knowledge may not logically influence the credibility of religion; but we can not ignore the psychological and sociological consequences. Therefore we have to focus on policy making، planning and performing the theological programs. Conclusion: The author of the article concludes that criticizing the theological theories and detecting ambiguities will develop the literature of debate and opens a brighter horizon facing practitioners.
خلاصه ماشینی:
پرسش: مبنای دینشناسی الگوی تأسیسی علم دینی کدام است؟ آیا مبنای دینشناسی مشخصی در این الگو اخذ شده و به تمام لوازم آن توجه و از تمام قابلیتهای آن استفاده شده است؟ پاسخ: در دیدگاه گزیدهگویی، دین (مجموعه آیات و روایات معتبر) نه زبان به بیان همة حقایق هستی گشوده (چنانکه نظریة دایرهالمعارفی مدعی است) و نه زبانش چندان صامت است که جز از طریق علوم و معرفتهای بشری یارای سخن گفتن نداشته باشد (چنانکه نظریة هرمنوتیک یا قبض و بسط بیان میکند) (باقری، 1382: 151-150)، بلکه دین سخن خاصی (هدایت انسان به ساحت ربوبی) برای گفتن دارد که بشر نمیتوانست آن را از جای دیگری بشنود؛ و این سخن را به شیوهای روشن بیان کرده و گهگاه نیز به اقتضای بیان آن غرض اصلی، به حقایق مختلف علمی هم اشاره کرده است (همان: 154).
حال اگر این مطلب را با این دیدگاه باقری جمع کنیم که با توجه به ویژگیهای «در همتنیدگی مشاهده و نظریه» و «عدم تعین نظریه توسط مشاهده و آزمون»، تعیینکنندگی مشاهده در مقام داوری محل تأمل است (همان: 252)، به این نتیجه میرسیم که نمیتوان معیاری برای درست و غلط پیدا کرد و حرف هر کس میتواند در دنیای خودش (چارچوب متافیزیکی اختیار شدهاش) درست باشد و این دقیقا تعریفی است که باقری (1386: 170) از نسبیتگرایی معرفتشناختی مطرح میکند.