چکیده:
مقدمه: یکی از مباحث مهم در هر علم، روش آن علم است. از آنجا که معرفت دینی، مهم ترین شاخه معرفت را تشکیل می دهد، هدف این نوشتار بررسی روش کشف معارف دینی بوده است.
روش: این نوشتار به روش تحلیلی- توصیفی به بررسی نظریه ای پرداخته است که بر جداسازی روش قرآن از روش برهان و عرفان تاکید دارد و به کارگیری آنها را برای کشف معارف دینی ممنوع می داند.
یافته ها: در این نوشتار اثبات شده است که اصل ادعای این نظریه درست نیست و ادله ای که برای اثبات آن اقامه شده است مدعای این نظریه را اثبات نمی کند.
نتیجه گیری: با بررسی دیدگاه فوق، این نتیجه به دست آمده است که نه تنها به کارگیری روش برهان و عرفان برای کشف معارف دینی زیان آور نیست، بلکه استفاده از آنها در برخی موارد ضرورت دارد.
Objectives: One of the important issues in every science is the scientific
method, because the method of a science is the main characteristics
of that science and it is the most important thing that plays an
essential role in discovering the facts and issues of that science.
Since religious knowledge constitutes the most important branches of
knowledge, the method of discovering religious knowledge and its
proper method will be the most important issues. Method:The
method of the paper is a descriptive-analytic way and studies the
theory that emphasizes on the separation of the method of the Quran
from the methods of philosophy and mysticism and considers their
application harmful in discovering religious knowledge Results:It
has been proved that the claim of the theory is not true and its
reasons cannot prove the claim.Conclusion: Reviewing the view that
emphasizes on the separation of the methods of the philosophy and
mysticism from the method of the Qur'an,we concluded that not only
applying the methods of the philosophy and mysticism for
discovering religious knowledge is not harmful but also necessary in
some respects and without them the truth cannot be detected.
خلاصه ماشینی:
نتیجهگیری: با بررسی دیدگاه فوق، این نتیجه به دست آمده است که نه تنها به کارگیری روش برهان و عرفان برای کشف معارف دینی زیانآور نیست، بلکه استفاده از آنها در برخی موارد ضرورت دارد.
(حکیمی، 1383: 270-269) یکی دیگر از طرفداران این نظریه، نه تنها اختلاف فیلسوفان در مسائل فلسفی را دلیل بر بطلان روش فلسفه میداند، بلکه قائل است که این اختلاف حاکی از عقلانی نبودن روش فلسفه است؛ چرا که اگر حرکت عقلی و استدلال بر مقدمات بدیهی استوار باشد، اختلاف معنا ندارد؛ زیرا عقل و برهان از واقع پرده میدارد و در «واقع» اختلاف و تفاوتی نیست.
بنابر این، اگر اختلاف دیدگاهها دلیل بطلان یک روش باشد، روش مسلمانان در اثبات وجود خداوند، اوصاف او و لزوم بعثت به وسیلۀ عقل باید باطل باشد؛ در حالی که چنین سخنی به هیچ وجه قابل قبول نیست و خود طرفداران این نظریه نیز آن را نمیپذیرند.
بنابر این، اگر اختلاف دیدگاهها دلیل بر بطلان روش باشد، نه تنها روش فلاسفه و فقها باطل است، بلکه روش احادیث و روایات نیز باطل خواهد بود؛ زیرا شیخ صدوق و شیخ مفید از محدثان بزرگ و اعاظم فقهای شیعه به شمار میآیند و هر دو بر اساس روایت سخن میگویند؛ ولی چون در فهم روایات یا در سند آن اختلاف دارند، هر کدام دیدگاهی را مطرح کردهاند که مخالف با دیدگاه دیگری است.